هر وقت ابطحی واکنشی نشان میدهد، می توانی فرض کنی که دیگ زود پز جماعت به نقطهای رسیده که صدای سوت بلند شده. رفت و آمدهای مداوم جلاییپور و دیگران هم با نوری نشان میدهد بازی یک جوری دارد به نوری ربط پیدا میکند.
هر کدام از ما وقتی در موضعی انتقادی قرار میگیریم، بر اساس موقعیت خود میتوانیم نشان دهیم سمت و سوی حرفمان چیست. اینکه در نوشته ابطحی میخوانی که تفسیر این طرف دست کمی از تفسیر جناح راست در سال ۷۷ که منتهی به کنار رفتن نوری از وزارت کشور شد، ندارد، میفهمی که بازی جدید اندکی پیچیدهتر از آنی است که انتظارش را داشتهای.
احتملا نوری چون آدم باهوشی هم هست، میداند در چارچوب فعلی قانون اساسی، خیلی از اصلاحات انجام ناپذیر است، و چون عملا خودش را به سیستم جدید نفروخته، قیمتش بالارفته است. عدم حمایت بدون پیششرط نوری از خاتمی هم امکانپذیر نیست، پس در عمل میخواهند از این طرف حضور مجددش در عرصه سیاسی را بدون هزینه نکنند.
به نظرم باز این نزدیکان خاتمی هستند که به خاطر منافع خود نخواهند گذاشت یک ائتلاف منطقی موثر صورت گیرد، مگر آنکه خود خاتمی خاموششان کند.
گمان من بر این است که نوری میتواند نقش رهبری جریان را بازی کند، و به قولی حتی در گزینش نامزد نهایی اصلاحطلبان موثر باشد. اما آمدن نوری به قیمت رفتن بعضیها تمام خواهد شد.
-------------
البته توجه کنید که نوری هم یاران خیلی سالمی ندارد. اگر همان یاران باز بخواهند وارد ماجرا شوند، گندش را در خواهند آورد. تیم اصفهانیهای وزارت کشور در سالهای ۶۸ تا ۷۲ چندان موجودات جالبی نیستند. اگر خیال کردهاید آنها اعتقادی به دموکراسی دارند، کافی است مدتی با ایشان کار کنید. منفعت حرف اول را میزند، اگر نفع در تظاهر به دموکراسیخواهی بودن باشد، چنان دموکراتهایی میشوند که نگو و نپرس.
Labels: خاتمی-نوری