این چند روز یک ویروس ناجور دمار از روزگارم درآورده. سه روز بدن درد، حالا تعادلم هم به خورده، زده به گوشم.
اینها را کم داشتم، میگرن لعنتی هم حمله کرد.
---
دیروز با بر و بچهها ۱۶ ساعت درگیر پوشش خبری انتخابات آمریکا بودیم که تقریبا جانم درآمد. از ۶ صبح تا ۱۲ شب، تازه بعدش خوابم نمیبرد. براین بلاگ کردن لحظه به لحظه با بچههای سایت کار باحالی بود. هر کداممان که مینشستیم، آن یکی خلا را پوشش میداد.
---
امروز با یکی از همکاران چت میکردم، گفت جواب "کمکلهها"* را نده، گفتم چشم.
---
* کمکله بر وزن قمبعله، کسی است که جای مغز و رودههایش عوض شده. این فرد به جای سر، با ته خود فکر میکند.
Labels: مرض