یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, November 19, 2008
مغلطه


بيست سال از ماجرايی می​گذرد، چند دانشجو به اعدام​های سال ۶۷ اعتراض می​کنند و رحيم​پور ازغدی ماجرا را جوری نشان می​دهد که انگار فقط او و همفکرانش شاهدان راستگوی وقايع دهه شصت هستند.

اشتباه نکنيد! من با بعضی از ايرانی​های اين طرف آب درگير شده​ام چون معتقد بوده​ام که همکاری سازمان مجاهدين خلق با دولت عراق و ترورهايی که مسووليتش با اين گروه بوده، خطايی نابخشودنی است. من هنوز نمی​توانم سازمان مجاهدين خلق را جريانی سالم ببينم. اين ديدگاه من است. همچنین دیگر گروه​های سیاسی-نظامی اول انقلاب که با عملیات شبه نظامی خود فضا را به سویی بردند که تمامیت​خواهان منتظرش بودند.

اما اين دليل نمی​شود چشم بر واقعيت​ها ببنديم و اعدام کسانی که هم دوره محکوميت خود را سپری می​کردند و دستشان به خون کسی آلوده نبود توجيه کنيم و بگوييم چقدر اين آقای رحيم​پور ازغدی قشنگ مقابل جريان "منافقين" ايستاده است.

رحیم​پور ازغدی در جايی ديگر می​گويد که "منافقین" تا می​دیدند عکس امام در یک بقالی و سبزی فروشی است، منفجرش می​کردند.

ببخشیدها، اگر چنین بود که یک سبزی فروشی سالم در دهه شصت باقی نمی​ماند.

آن سال​ها از ترورهای سازمان مجاهدین خلق زیاد می شنیدیم، اما می​گفتند خبرچین​ها را می​زنند. یا کسانی که با لو دادن همسایه​ای یا دانش​آموزی، باعث مرگ آنان شده​اند. این کار هم بسیار غلط بود. خون به خون شستن کی جواب داده...؟

دوستان طرفدار تفکر و گفته​های آقای رحیم​پور می​توانند برای تحقیق بیشتر در مورد شرایط آن زمان، یک سر تشریف ببرند جهرم، از قدیمی​های آن شهر در مورد واقعه "قنات" سال ۶۰ جویا شوند. یکی از مجریان آن عملیات، بعدها وزیر کشور هاشمی رفسنجانی شد. می​توانید از آقای علی محمد بشارتی و همکارانش بپرسید جزئیات ماجرا چه بوده؟

---

مساله فقط مجازات تروريست نيست. آيا تمام کسانی که اعدام شدند، آدم کشته بودند؟

رحيم​پور ازغدی نمونه خوبی از منطق حاکم است.

Labels: