بيست سال از ماجرايی میگذرد، چند دانشجو به اعدامهای سال ۶۷ اعتراض میکنند و رحيمپور ازغدی ماجرا را جوری نشان میدهد که انگار فقط او و همفکرانش شاهدان راستگوی وقايع دهه شصت هستند.
اشتباه نکنيد! من با بعضی از ايرانیهای اين طرف آب درگير شدهام چون معتقد بودهام که همکاری سازمان مجاهدين خلق با دولت عراق و ترورهايی که مسووليتش با اين گروه بوده، خطايی نابخشودنی است. من هنوز نمیتوانم سازمان مجاهدين خلق را جريانی سالم ببينم. اين ديدگاه من است. همچنین دیگر گروههای سیاسی-نظامی اول انقلاب که با عملیات شبه نظامی خود فضا را به سویی بردند که تمامیتخواهان منتظرش بودند.
اما اين دليل نمیشود چشم بر واقعيتها ببنديم و اعدام کسانی که هم دوره محکوميت خود را سپری میکردند و دستشان به خون کسی آلوده نبود توجيه کنيم و بگوييم چقدر اين آقای رحيمپور ازغدی قشنگ مقابل جريان "منافقين" ايستاده است.
رحیمپور ازغدی در جايی ديگر میگويد که "منافقین" تا میدیدند عکس امام در یک بقالی و سبزی فروشی است، منفجرش میکردند.
ببخشیدها، اگر چنین بود که یک سبزی فروشی سالم در دهه شصت باقی نمیماند.
آن سالها از ترورهای سازمان مجاهدین خلق زیاد می شنیدیم، اما میگفتند خبرچینها را میزنند. یا کسانی که با لو دادن همسایهای یا دانشآموزی، باعث مرگ آنان شدهاند. این کار هم بسیار غلط بود. خون به خون شستن کی جواب داده...؟
دوستان طرفدار تفکر و گفتههای آقای رحیمپور میتوانند برای تحقیق بیشتر در مورد شرایط آن زمان، یک سر تشریف ببرند جهرم، از قدیمیهای آن شهر در مورد واقعه "قنات" سال ۶۰ جویا شوند. یکی از مجریان آن عملیات، بعدها وزیر کشور هاشمی رفسنجانی شد. میتوانید از آقای علی محمد بشارتی و همکارانش بپرسید جزئیات ماجرا چه بوده؟
---
مساله فقط مجازات تروريست نيست. آيا تمام کسانی که اعدام شدند، آدم کشته بودند؟
رحيمپور ازغدی نمونه خوبی از منطق حاکم است.
Labels: رحيمپور ازغدی