یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, November 24, 2008
ايهالناس - ۲
يکی از دوستان معترض شده که تو چرا شرايطت را برای رای دادن نمی​گويی؟ زرشک! مگر من که هستم که شرط بگذارم يا نگذارم؟

حرف من اين است که در ساختار فعلي، به کسی که نتواند برنامه​ای ارائه کند، چه برای اقتصاد، چه برای محيط زيست، چه برای ايجاد فضای واقعی تفاهم در عرصه بين​المللی(نه مدل مجازی دوران اصلاحات که نتوانستيم سهم​مان را حتی از دوستان حاشيه دريای خزر بگيريم و مشکل جزاير سه​گانه خليج فارس باقی ماند و ...)، چه برای آزادی واقعی فضای سياسی و اجتماعی و ... رای نخواهم داد. تازه بايد طرح​هايش را مطالعه کرد و نقد، و بعدش ديد مشاورانش چه کسانی هستند و طرف چقدر حاضر به تجديد نظر در آرايی است که اجماع بر غير منطقی بودنشان و چه وقت توان ايستادن در مقابل اجماع غير منطقی​ها را دارد!!!

نامزد خوب به نظر من کسی است که مشاوران با شعور داشته باشد. لطفا مشاوران خوب و باشعور نامزدهای انتخابات آتی که درک درستی از فضای داخل و خارج ايران داشته باشند را برايم نام بريد اگر زحمتی نيست! نگوييد من دنبال ايده​آل می​گردم. اگر می​گشتم که ديگر اصلا اسم انتخابات را نمی​بردم در کشوری که همه چيزش دچار بحران مشروعيت است.

شاید مشکل اين باشد که ما نجات خودمان را در فرد می​بينيم. فردی که برنامه نداشته باشد و نتواند برنامه​اش را در فضای فعلی پيش ببرد، نهايتا يک قربانی است که با رای خودمان فرستاده​ايمش مسلخ. بعد هم انتظار داريم کاری کند کارستان.

-----

دوستان خرده می گيرند که چرا از يک طرف به جوانان اصلاح​طلب گير می دهم که سست عنصرند، از طرف ديگر می​گويم سران اصلاحات به در لای جرز می​خورند.

راست هم می​گويند.

من نقطه اشتراک بيشتری با جوانان خواهان تغيير دارم. تعارف ندارد، سيستم در جاهايی دچار بن​بست شده، اما جدال تحول​خواهان با محافظه کاران که لازم نيست حتما خونين باشد تا نتيجه ای کسب شود.

اين جدال مطمئنا زمان می برد.اما من نظرم را می​گويم و به هيچ وجه از کسی نخواسته ام که چنين باشد يا چنان. من يک وبلاگ​نويس ساده هستم با ۱۷-۱۸ سال سابقه کار مطبوعاتی. همين.

گمان من بر اين است که بهترين کار برای فشار بر محافظه​کاران، تحميل بحران مشروعيت بر ايشان و تغيير قاعده بازی است. مطمئنا تا وقتی بازی را به روش آنان پيش می​بريد، حتی اگر امتياز هم بگيريد، نهايتا بازی متعلق به آنهاست نه شما.

دلم نمی​خواهد از اصطلاح اصلاح​طلب برای جوانانی که خواهان تحول هستند استفاده کنم. متاسفانه گروه حاکم در سال​های ۷۶ تا ۸۴، کاری جز خراب کردن اين واژگان نداشتند که نداشتند.

کار کردن با بسياری از اين جماعت به من ثابت کرده که خيلی از اينان، عملا محافظه​کار شده​اند. چسبيدن به آنچه دارند و عدم تمايل به تغيير در آنها نهادينه شده.

وقتی هنوز بعضی​هایشان پدرخوانده دارند، و باید ببینند حاج آقا موسوی خوئنینی​ها چه می​گوید، آدم دردش می​گیرد.

Labels: