امروز داشتم یادداشت روز کیهان را میخواندم. از ظاهر ماجرا چنین بر میآید که اصولگراها شدیدا از آمدن خاتمی بیمناکند. من توی کتم نمیرود.
باقی ماندن رسوبات دهه شصت و اتکای دور از منطقشان به افکار و آرای آیتالله خمینی نمیتواند نشان تغییر و تحولی باشد که جامعه جوان ما به آن نیاز دارد.
از سوی دیگر عدم توانایی شخصی خاتمی در مدیریت خرد جمعی و فرصتسوزیهای او در هشت سال حضورش در کاخ ریاست جمهوری، مانع بزرگی برای بازگرداندن آرای اکثریت خاموش محسوب میشود. آزموده را آزمودن خطاست.
پس یک اصلاحطلب ضعیف در مقابل اصولگراها میتواند مهمترین امتیاز برای شریعتمداری و امثال او باشد.
اما صورت دیگر ماجرا این است که اگر تصادفا خاتمی از سدهای مختلف عبور کند و رای لازم را بیاورد، آیا توان او و اطرافیانش در حدی است که دایناسورهای نظام را به چالش بکشد؟ آیا توان او در هشت سال گذشته بیشتر شده؟ آیا قدرت و نفوذ رهبر در سپاه و نیروی انتظامی و مجلس و قوه قضاییه و صدا و سیما کمتر شده؟ آیا رهبر به هیچ عنوان خواهان تقسیم قدرت به نفع مردم است؟
اینها از یک خاتمی ضعیف شده برای حفظ ظاهر در میادین بینالمللی بهترین استفاده را خواهند کرد. بازی شل کن سفت کن هم مجددا تکرار خواهد شد. نه؟
---
به نظر من جمع کردن تمام تخم مرغها در سبد خاتمی بزرگترین خطای اصلاحطلبان است و ناشی از قحطالرجالی است که خود عامل تقویتش بودهاند.
اصلاحات سال ۷۶ بدون پشتوانه بود. بدون مدیریت بود. خاتمی و یارانش چه کاری کردهاند که ثابت کند خود اصلاحشدهاند؟
امروز خاتمی ۱۲ سال مسنتر است با قدرت و امیدی کمتر. یارانش فقط چربی دور شکمهایشان بیشتر شده. دوستان بسیاری که حاضر نشده بودند به خاطر منافع مالی و سیاسی دور او پروانهوار بچرخند از او خسته شدهاند و رمیدهاند.
خاتمی و یارانش سالهای سال است دهها پرسش را بیپاسخ گذاشتهاند و خواهند گذاشت.
---
اگر اصلاحطلبان قصد تغییر دارند، باید اول خودشان را تغییر دهند.
Labels: بازی