یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, December 23, 2008
باز هم خواب گل‌آقا را دیدم...
من هر از گاهی خواب صابری را می‌بینم. 

چند روز پیش وقتی از خواب بیدار شدم، به همسرم گفتم باز خواب گل آقا را دیده‌ام...همان موقع جزئیاتش را یادم بود ولی مطمئنا در باره تعطیلی مجله نبود...گمانم در طبقه سوم ساختمان شماره ۷ خیابان زاگرس داشتیم گپ می‌زدیم. سیبیلش هم چاق بود...

امروز خواندم که پوپک مجبور شده مجله را ببندد. ناراحت شدم، اما از روز اول انتشار مجدد هفته‌نامه، انتظار چنین روزی را می‌شد کشید. 

گل‌آقا، گل‌آقا نیست بدون آن روح طناز تیزبینش. آیا می‌توان با خیال راحت در روزگار فعلی بدون داشتم حامی سیاسی قدرتمند همانی بود که باید و شاید؟

حالا بعضی از دوستان می‌گویند که از ترس مرگ خودکشی کرده است. به گمانم تا همینجا هم که کار را ادامه داده‌اند باید به ایشان دست مریزاد گفت.

برای من، گل آقا خاطره‌ای است از روزهای اولیه کارم در مطبوعات. روزهای خوب و روزهای بهتر. نمی‌گویم روزهای بد و خوب. اگر همان تجربه‌های به ظاهر بد را نداشتم، از پس خیلی از مشکلات بعدی بر نمی‌آمدم.

من منتقد صابری هم بودم، اما دوستش داشتم. برای من حکم یک پدر معنوی را داشت، گرچه به شوخی پدرخوانده خطابش می‌کردم. هر از گاهی از او می‌پرسیدم بالاخره فیلم پدرخوانده را دیده است یا نه؟

البته یادم نمی‌آید در خواب‌هایم این سوال را از او کرده باشم، ولی امیدوارم بپرسم.

---

برای من همیشه جالب بود روش صابری در وارد کردن آیت‌الله خامنه‌ای به یادداشت‌هایش بدون آنکه رهبر را عصبانی کند. او می‌دانست عصبانی کردن رهبری چندان به نفعش نیست، لا اقل آن یک باری که در ته‌مقاله مجبور شد...

یادش بخیر.

Labels: