وقتی از ایران خارج شدم، یکی از از وبلاگنویسهای دست راستی مرا در مسنجر یاهو گیر انداخت و شروع کرد سین جیم کردن من.
حرف اصلیاش این بود که چون من مدافع و پیروی ولایت مطلقه فقیه نیستم، هر حرفی که بزنم باطل است! از او پرسیدم آیا تاریخ رنسانس و وقایع قرون وسطی و الباقی را نگاه انداخته؟
پاسخش این بود که چون آنها مسیحی بودهاند و مشرک، تمام تلاششان باطل بوده و نهایتا به بیدینی مردم غرب منتهی شده.
امروز اما نمیدانم این برادر ارزشی کجاست که از او بپرسم نظرش همان است یا تغییر کرده؟
---
امروز نمیدانم واقعا چند درصد مردم ایران به خاطر آنچه در ۳۰ سال گذشته شاهدش بودهاند به پایبندی ایرانیان قبل از انقلاب به دین اسلام باشند؟
اصلا هم قصد دفاع یا حمله ندارم! فقط دلم میخواهد آماری تقریبی به دست من بدهید.
---
از همه جالبتر، حمله تاخیری خیلی از دست اندرکاران حکومت در ۳۰ سال اخیر به «ولایت مطلقه» است:
آیتالله منتظری بعد از این همه سال میگوید ولایت مطلقه فقیه «شرک» است.
عبدالله نوری مدعی است از همان ابتدا با ولایت مطلقه فقیه مخالف بوده است.
هاشمی رفسنجانی جوری حرف میزند که صدای سخنگوی دولت در میآید.
خاتمی هم با ملایمت یک تک اشارهای میزند.
ابراهیم یزدی ناگهان میگوید که زمان ارزيابي کارايي نهاد ولايت فقيه رسيده ...
---
من ماندهام این همه سال صبر برای چه بوده است؟ معجزهای رخ داده؟
---
دیروز پریروزها الهام به نحوی بیماری آیتالله خامنهای را تایید کرد. وقتی رئیس مجلس خبرگان با ملایمت بسیار بحث شورایی شدن رهبری را مطرح میکند، پس بطور یقین خبرهایی هست.
خلا خبری ناشی از هر چه باشد، باید خبرهای منتشر شده را کنار هم چید و نقطهها را به هم وصل کرد...
خوشبختانه بسیاری از این مطالب را میشود آنلاین جستجو کرد...
Labels: تشنگان خدمت