الان دوست عزیزی این لینک را برایم فرستاد و حیف است شما نخوانیدش.
البته پیشنهاد میکنم نویسنده محترم، اول تحقیق کنند، بعد خطابه بنویسند. من فرقی بین منطق ایشان و استشهادیون داخلی و راستگراهای تندخوی اروپایی نمیبینم.
اولا، خانم فرناز قاضیزاده همسر من نیست، و به قول دوستی در بیبیسی، خدا به دور! ثانیا، کاریکاتوریست افسانهای، نیما نیستانی نیست و مانا نیستانی نام دارد. ثالثا من هرگز از کارتون سوسک مانا دفاع نکردم. از همان اول هم گفتم که چاپ این اثر خطا بوده است،یک خطای حرفهای، اما از کسانی انتقاد کردم که بدون دیدن کارتون شعار دادند. از کسانی ایراد گرفتم که به جای کمک به رفع سو تفاهم، آتشافروزی کردند. رابعا، وظیفه من به عنوان عضو هیات مدیره شبکه مدافع حقوق کارتونیستها، دفاع از کلیه کسانی است که در معرض تهدید هستند، نه بیشتر، نه کمتر.
متاسفانه سطح اطلاع بعضی از این دوستان مانع برقراری ارتباط منطقی با کسانی میشود که با خواندن چند خط به راحتی تحت تاثیر قرار نمیگیرند.
---
اشتباه بزرگ این دوستان این است که نمیدانند من مخالفتی با هویت طلبی ندارم. با جدایی طلبی مخالفم. چرا نباید در مدارس استانهای شمالغربی کشور آذری درس داد و صحبت کرد؟مگر اثر دو زبانی در کانادا بد بوده که بخواهم این واقعیت در اینجا را تایید کنم و درکشور خودم نفی؟ همه بحث سر این است که گروهی از ماجرای کارتون روزنامه ایران برای اهداف جداییطلبانه، و نه هویتطلبانه بهره بردند. از به اصطلاح روشنفکری که از آن لحظه تاریخی برای دوباره مطرح کردن خود استفاده کرد تا کسانی که فقط دنبال بهانهای برای انتقام میگشتند.
غیرتی شدن سر یک سو تفاهم و تلاش برای ایجاد بحران، از سوی کسانی که در خارج از ایران از این فرصت استفاده کردند مورد اعتراض من بوده است. اعتراض من هم در حد یک وبلاگنویس است.
سوال من نهایتا این است که چرا بعضی از این دوستان که این همه به گسترش زبان فارسی حساسیت دارند، از این زبان برای گسترش پیام خودشان استفاده میکنند.
----
توضیحات:
من گفته همکار بی بیسی را بد نقل کردم. منظور این بود که فرناز قاضی زاده نازنین خوش شانس بوده دجار نیک آهنگ بدذات نشده. فرناز و همسرش سینا از دوستان خیلی خوب من هستند.
همینجا تمام قد بابت این سو تفاهم عذرخواهی میکنم.
Labels: جداییطلبان