یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, January 05, 2009
راستی

راستی چرا ما تقریبا چیزی از زندگی امام حسین پیش از درگیری‌اش با بنی امیه نمی‌دانیم؟

چند روز پیش داشتم مطلبی می‌خواندم در همین باره.

جالب است که در نظام جمهوری اسلامی، تنها مقاطع خاصی از زندگی و روابط سیاسی و اجتماعی بزرگان اسلام و بخصوص امامان شیعه مطرح شده است.

اینکه می‌گویم جمهوری اسلامی، به این خاطر است که بیشتر عمر اکثر ما در این دوراه سپری شده، اما انگار این مشخصه ایران شیعی است.

گمانم باید تاریخ را بهتر واکاوید و تنها بر اساس قضاوت و تبلیغات و پروپاگاندای قم و نجف و غیره هر چیزی را کورکورانه و دربست نپذیریم.

---

خاطره تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ را که مرور می‌کنم، یادم به پسر عمه‌ام می‌افتد ونگرانی‌اش بابت جان پدرش که لندن بود و آخرین روزهای عمرش را می‌گذراند با آن سرطان لعنتی.

---

یکی از دوستان روانشناس معتقد بود که محرم و مراسم آن در ایران حکم کارناوال دارد. چرا ما کارناوال شادی در ایران نداریم؟

---

همیشه تاسوعا و عاشورا برایم حکم تعطیلی داشته‌اند. به جز محرم سال ۱۳۷۶. وقتی برادران اطلاعات نزدیک خانه ناطق نوری دوربینم را باز کردند و فیلم دوربینم را نور دادند. غافل از آنکه فیلم اصلی را قبلا جمع کرده بودم.

آن سال‌ها چیذر زندگی می‌کردم و همیشه دسته‌های عزاداری از همه جای شمیران می‌آمدند آنجا.

---

 سال ۱۳۷۴ تازه چیذری شده بودم. دسته‌های عزاداری در راه بودند. در سربالایی خیابان بهمن پور به سمت میدان امامزاده علی اکبر. 

یک خانم نسبتا زیبا با رنو اشتباهی وارد کوچه ما شد. می‌خواست از کوچه خارج شود که که عزاداران مسیرش را بستند. راه پس و پیش نداشت،

از من پرسید،: "آقا، تا کی باید صبر کنم؟"

جواب دادم: "خانم، باید صبر کنی تا دسته بره". هر دو چند ثانیه مکث کردیم. بعد فهمیدیم چه گفته‌ام! نمی‌شد در آن فضا خندید!

آن خانم کاملا صبور بود...

---

از خوردن غذات نذری محرم لذت نبرده‌ام. بخصوص از طباخی فخر فروشانه بعضی از بازاری‌ها و متمولین دینفروش. آخر مومنین! مگر قرار نیست این غذا برسد دست آنهایی که نیازمندند و گرسنه؟ این چه جور فخر فروشی دردناکی است؟

می‌شناسم کسی را که غذا و گوشت می‌برد به خانه‌های گلی فقرای آبرومند جنوب شهر شیراز. می‌شناسم جوان مهندسی را که غدا لقمه می‌کند و می‌برد به کارگران شهرستانی می‌خوراند. آنها هم از سر تصادف لو رفتند.

این محرمی که ما در ایران داریم، اگر برای زنده کردن ارزش‌هاست، انگار بیشتر حرامشان کرده.

---

تنها احساسی که از محرم حکومتی پیدا کرده‌ام این است که ساختار حاکم ناخواسته نمایش داد چگونه می‌توان مثل لشگر کوفه عمل کرد و مدعی دین هم بود.

همین

Labels: