یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, February 12, 2009
چرا نقد جماعت جبهه دوم خرداد واجب است؟
چرا نقد دوم خردادی‌ها از طرف کسانی که آنها را بهتر می‌شناسند واجب است؟

راستش را بخواهید، در طول ۱۸ سال کار مطبوعاتی‌ام، بیشترین نقدم متوجه جناح راست بوده. چه زمان اقتدارشان و چه در زمانی که در اقلیت دست و پا می‌زده‌اند.

در دوره حاکمیت دوم خردادی‌ها، نقد اینان سخت‌ترین کار ممکن بود. وابستگی شدید سردبیران و ناشران روزنامه‌هایی که با آنها کار می‌کردم آنقدر دردناک بود که می‌شد سایه سانسور را روی هر مطلب تندی دید.

اعتدال در روزنامه‌های دوم خردادی هیچگاه دیده نشد. روزنامه‌ها وظیفه نقد را رسما فراموش می‌کردند و شده بودند ستادهای تبلیغاتی دولت.

نقدی که خاتمی و کارگزارانش دردشان بگیرد را کمتر می‌شد در روزنامه‌ها دید، در حالی که بسیاری از سیاست‌ها اقتصادی دولت نیز رسما به نوازش منتقدین نیازمند بود.

هر کدام از ما که اندکی گیر دادیم، با تجربه ناخوشایندی روبرو شدیم.

---

به نظر من خلا نقد آن دوره باعث شد بخش بزرگی از مردم واقعا ضعف‌ها و کوتاهی‌ها را نشناسند. اگر هم رسانه‌های مقابل ایرادی می‌گرفتند، همه چیز به انگیزه سیاسی متهم می‌شد تا عملا انتقاد را ناکار کند.

وقتی کسی مثل حجاریان در باره خاتمی می‌گوید که او فرصت‌سوز بود، می‌شود ارزش آنرا با بسیاری از انتقادهای جناح راست مقایسه کرد.

بعضی از دوستان دوم خردادی و یکی از رفقای احساساتی‌ام شاکی بودند از دست کرباسچی و عماد باقی و الباقی...چرا الان صدایشان بلند شده در مورد ناتوانی خاتمی و یارانش؟

خب چند دلیل می‌تواند داشته باشد. یکی مشکل شخصی! دیگری تمایل به یکی دیگر از جمله مهدی کروبی، و سومی هم تمایل به بیان مسائلی که از روی مصلحت سال‌ها بیان نشده.

شاید بتوان دلایل دیگری نیز برشمرد، اما، یادمان نرود که در هر دموکراسی رو بی پیشرفتی، هر جناح در مرحل اول چندین کاندیدا دارد که طرفداران ایشان مایلند نامزد مورد نظرشان فرد نهایی حزب یا جناح شود. نمونه‌هایش را در این سر دنیا زیاد دیده‌ام.

چه اشکالی دارد بهترین کاندیدا پس از مناظره با رقبا از سوی نمایندگان جناح یا مردم برگزیده شوند تا قوی‌ترین و آماده‌ترین جلوی جنح مقابل بایستد؟

 بسیاری از دوستان فرض می‌کنند که خاتمی بهترین است. بسیار هم عالی. اگر توانست از مرحله اول جان سالم به در ببرد و آتش را گلستان کند، چرا که نه؟

خاتمی هیچگاه به رقیبی قدرتمند نخورده. هیچگاه. چه ایرادی دارد مثلا با کرباسچی مناظره کند؟ چه ایرادی دارد مردم ببینند توضیحات خاتمی برای ضعف مدیریت و عدم بهره‌گیری از مشاوران خوب و عاقل و کاردان در دو دوره چهار ساله‌اش چه بوده؟

یا مثلا خاتمی به کرباسچی گیر بدهد بابت بعضی بی‌کفایتی‌ها در تداوم ساخت و ساز و فروش تراکم در مناطقی که برای برج‌سازی بدترین محسوب می‌شوند...

یا ...

---

به نظر من افرادی چون تاجزاده و ابطحی که به استخدام تبلیغاتچی مشغول شده‌اند و رمضان‌زاده که دارد بچه‌ها را برای مجادله آماده می‌کند به جای استقبال از تملق، قدردان منتقدینی باشند که عیوبشان را گوشزد می‌کنند تا کاندیدایشان با بسیاری از واقعیت‌ها آشنا تر شود.

شنیده‌ام (از چهار منبع مختلف)، که به تعدادی از بچه‌ها قول پست و سمت داده‌اند. چه ایرادی دارد؟ شایسته باشند، پست بگیرند، اما اثبات شایستگی بر چه اساسی است؟ نوشتن "چهل دلیل برای آمدن خاتمی"؟

اتفاقا بزرگ‌ترین نقطه ضعف جماعت، پیرعقلی‌شان است و محافظه‌کار شدنشان، اما جوانان هوشمند ولی مطیع که نعل به نعل قبلی‌ها هستند به چه درد مملکتی می‌خورند که نیاز به تغییراتی گسترده دارد؟

خیلی‌ها به درستی به دولت نهم گیر می‌دهند که به کیهانی‌ها همه جوره باج داده و خیلی از پست‌ها را کیهانی‌ها گرفته‌اند. مگر دولت بعدی بیاید، خیلی از پست‌ها را اعضای ستاد تبلیغات که تصادفا روزنامه‌نگار‌ هم هستند نخواهند گرفت؟ کار کیهان بد است و کار ایشان خوب؟

---

به نظرم بزرگ‌ترین لطف روزنامه‌نگاران طرفدار دموکراسی، مسوولیت خواستن از نامزدهایی است که مدعی دموکراسی‌خواهی هستند. سکوت بسیاری از ما در دوران اصلاحات، یا به دلیل جانبداری‌مان بوده است، یا نان به نرخ روز خوردن، یا مزدوری، یا فحشای قلمی و یا بلاهت بوده است. اگر دلیل دیگری هم یافتید شما اضافه کنید.

به نظر من، بی اخلاقی در انتخابات، تملق است و مزدوری. ممکن است بسیاری از این نوشته‌های من و بعضی دوستان منتقد ناراحت شوند. قصد من ناراحت کردن کسی نیست، ولی دلم می‌خواهد دوستان که تا چند خط را می‌خوانند فشار خونشان می‌زند بالا، یک کمی فکر کنند.

اینکه فرض کنیم طرف مقابل چه جانوری است توجیه کننده مقبولیت رقیب او نیست. 

---

دوستی پیغام گذاشته بود که تو که اینقدر نق می‌زنی، دغدغه‌ات آزادی است و محیط زیست و اینها دغدغه ما نیست، اقتصاد برای ما مهم است. 

چقدر خوب! ای وای بر کسی که نداند ارتباط محیط زیست و حفاظتش در روزگار فعلی با اقتصاد چیست؟

در کمال بی‌شرمی برای کسانی که مانع تغییر سوخت خودرو‌ها در اوائل دهه هشات شدند، آرزوی گردن‌درد شدید می‌کنم. اول گفتم الهی گردنشان بشکند، اما دلم سوخت!

آیا می‌دانید سران ایران خودرو و سازمان گسترش با آنکه می‌دانستند وضعیت ایران از نظر محدودیت واردات بنزین و افزایش مصرف آن از سال ۸۴ به بعد بحرانی می‌شود، قویا مقابل بسیاری از طرح‌های عملی اصلاحی ایستادند؟

می‌دانید بسیاری از نمایندگان اصلاح‌طلب، در طی سال‌های ۷۹ تا ۸۲ به هزینه مستقیم و غیر مستقیم خودروسازان به سفر خارجی می‌رفتند و تصادفا رایی به ضرر این عزیزان در مجلس ندادند؟

می‌دانید رقم مرگ و میر سالانه در اثر آلودگی هوای ناشی از خودروهای داخلی تولید شده پیش از سال ۸۱ چقدر است؟

چیزی از بحث سوبسید وزارت نفت به خودروسازان برای رفع نگرانی از نان‌خورها می‌دانید؟ می‌دانید نسبت ضرر کشور از تولید خودروهای پر مصرف و آلوده‌ساز چقدر است؟ این رقم از میزان فروش این خودروها بیشتر است یا کمتر؟

می‌دانید نقش وزارت کشور در اوائل دهه ۸۰ در انداختن(غالب کردن) موتورهای دیزلی به جای گاز طبیعی-سوز به خطوط حمل و نقل شهری چه بود؟

می‌دانید نقش مدیران مختلف سازمان گسترش، خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیر مستقیم در افزایش مصرف سوخت و در نتیجه بحران بنزین چه بوده است؟

می‌دانید...؟ حتما بهتر از من می‌دانید!

می‌دانید معاون انسانی سازمان محیط زیست که قاعدتا بایستی خیلی محکم مقابل بعضی خودروسازها می ایستاد گاه زیادی مدارا می‌کرد؟ چرا مدارا می‌کرد؟

چرا برای استاندارد کردن خودروهای تولیدی بعضی کارخانه‌ها یک کمی تخفیف می‌دادند؟

الان دلم می‌خواهد مهندس ابوالحسنی بیاید و درد دل کند. مدتی است که گمش کرده‌ام، وگرنه او خیلی خوب می‌توانست توضیح دهد که چه می‌توانستند بکنند و چه مشکلاتی با نفهم‌های صاحب مقام دشتند؟

فهم قضیه چندان سخت نیست.

قصد من هم زیر سوال بردن کارهای خوب نیست. اما اگر بنشینید و رقم‌ها را بالا و پایین کنید، خواهید دید بی تدبیری دولت خاتمی در ماجرای بنزین ربطی به بدی و بدذاتی و بی اخلاقی و .... احمدی‌نژاد ندارد که ندارد.

---

سال ۱۳۸۱ از تعدادی از نمایندگان مجلس در باره سوخت  و خودرو سوال کردم. چنان بیغ بودند که نگو و نپرس.  اطلاع‌شان از خودرو در حد پژویی بود که می‌خواستند یک جوری بگیرند تا به جای ماشین قبلی زیر پایشان باشد. از یکی پرسیدم کم مصرف بودن خودرو برایت اهمیتی دارد؟ گفت تا وقتی بنزین ارزان است نه. گفتم خب آلودگی محیط زیست چی؟ گفت نمی‌دانم... گفتم می‌داند پیکان تولیدی ۱۳۸۱ چقدر بیشتر از پیکان ۱۳۴۷ بنزین هدر می دهد و چقدر قدرتش کمتر است و وزنش کمتر است و ...

وقتی آمار را نشان دادم، گفت اینها دغدغه ما نیست. پرسیدم چند سال دیگر که بنزین نتوانیم وارد کنیم چه می‌کنید؟ ...

اتفاقا بر خلاف دوست عزیزم، معتقدم فقدان نگاه پایدار به توسعه، گند فعلی را رقم زده. اصلاح‌طلب از نظر من کسی است که ضررهای توسعه ناپایدار را بشناسد و بداند چه پروژه‌هایی به محیط زیست آسیب می‌رسانند و نتیجه این آسیب‌ها روی نسل فعلی و نسل‌های بعدی چه خواهد بود.

ادامه دارد

Labels: