یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, February 18, 2009
بحث‌های روزنامه‌ای و انتخابات
می‌خواهم بحث‌های رسانه و انتخابات را به صورت یک مجموعه گزارش در بیاورم. این کار باعث می‌شود مخاطبین زیادتری با بعضی از مسائل رسانه‌ای آشنا شوند.

---

یکی از خوانندگان این کامنت راگذاشته:

«کسی‌ از شما توقع نداره که از خاتمی انتقاد نکنید یا از اون سوال نپرسید، این حق شماست ولی‌ بحث بر سر این هست که این انتقاد‌های شما در چنین زمان حساسی فقط منجر به ایجاد بد بینی‌ در مردم و دلسرد شدن مردم از رای به خاتمی یا کلا مجموع اصلاح طلبان می‌شه، شما اگر از خاتمی سوال می‌کنید یا انتقاد می‌کنید قدری هم از نقاط مثبت او هم بگوید و این رو هم برای مردم توضیح بدید که اگر خاتمی نباشد گزینه پیش روی آنها کیست، آیا مزیتی بر خاتمی دارد؟ و یا جز بدبخت تر کردن مردم هیچ کار دیگری نمیکند؟ آقای نیک آهنگ در آمریکا زمانکه رقابت بین اوباما و مککین شروع شد بسیاری از رسانه‌های دمکرات که حتا چندان موافق اوباما هم نبودند و لابد پرسشهای زیادی هم آزاین کاندایدی جوان و کم تجربه داشتند باز هم برای جلوگیری از انتخاب مککین از او حمایت کردند و حالا که خیال همه از افتادن کشور به دست یک جمهور خواه دیگر راحت شده همین رسانها‌ها روز و شب سیاست‌های اوباما رو به چالش میکشند. این رسانه‌ها با این کار هم مردم رو از دست سیاست‌های غلط جمهوری خواهان نجات دادند هم الان به وظیفه خود عمل میکنند. آیا اگر خاتمی رئس جمهور بشه بیشتر به انتقاد‌های شما توجه می‌شه یا احمدی نژاد؟ اصولا در این ۴ سال آیا گوش شنوایی هم در کشور وجود داشت.»

۱- این دوست عزیز دارد می‌گوید بسیاری از رسانه‌های دموکرات. لطفا تعریف کنید کدام رسانه‌ها رسما دموکرات هستند، کدام رسما جمهوری‌خواه؟

۲- آیا روزنامه‌هایی که رای تحریریه‌هایشان را به نفع کاندیداها اعلام می‌کردند، عملا به نفع کاندیداها عمل کردند؟ آیا مثلا روزنامه‌ها ماجرای رابطه مالی اوباما با تونی رزکو را بارها توی بوق نکردند؟ 

۳- کدام رسانه بزرگ و معتبر به خاطر نجات مردم از سیاست‌های جمهوری‌خواهان از اوباما حمایت کرد؟

۴- ...

اتفاقا در انتخابات اخیر آمریکا، دو شبکه تلویزیونی فاکس و MSNBC بشدت به خاطر جهت‌گیری خود مورد انتقاد قرار گرفتند. 

بحث رسانه‌های بزرگ با ایستگاه‌های رادیویی کاملا فرق می‌کنند. مثلا راش لیمبا برنامه رادیویی خودش را دارد و خیلی از مواقع نقش حسین شریعتمداری را بازی می‌کند و جماعت جناحش خواسته یا ناخواسته به راه او می‌روند.

اما آیا به عنوان مثال بقیه بر اساس علاقه‌شان کاندیداها را نقد می‌کردند یا بر اساس گاف‌های نامزدها و ستادهای‌شان؟

ستاد اوباما یکی از کم‌خطاترین مجموعه‌های انتخاباتی دوران معاصر بود. ستاد مک‌کین پرخطا، بدون تعادل و پرخاشگر از آب در آمد.

ستاد اوباما منضبط و آشنا با فن‌آوری، ستاد مک‌کین گاه به کارهایی دست می‌زد که مال عهد بوق بود.

خبرنگارانی که با کاندیداها همراه بودند، می‌توانستند رفتار متفاوت نامزدها و همراهانشان را ببینند و قضاوت کنند. مطمئن باشید اگر اوباما آدمی بداخلاق و و گاه تندخو و عصبی بود مثل جان مک‌کین(در مواقع فشار)، هیچ خبرنگاری به او رحم نمی‌کرد.

با همه اینها مارک هالپرین مجله تایم بعضی رسانه‌ها و خبرنگاران را متهم کرد که طرف اوباما را گرفته‌اند و نسبت به او نرم‌خو بوده‌اند.

اگر این مساله هم بر اساس مطالعات صحیح باشد، نقطه قوت نیست! نقطه ضعف است.

روزنامه‌ها به طور سنتی به تفکرهای خاصی گرایش داشته‌اند. شما از وال‌ستریت جورنال نمی توانید انتظار داشته باشید طرفدار دولت بزرگ و نظارت مقتدرانه دولت بر بازار باشد.

اما اگر مک‌کین حرف احمقانه‌ای بزند، با وجود علاقه بسیاری از جماعت بازار بورس به مک‌کین، فکر می‌کنید وال‌ستریت جورنال ساکت می‌ماند؟

فردا رو شود که اوباما یک پرونده بزرگ مالی داشته و پنهان کرده...خیال می‌کنید کسی به او رحم خواهد کرد؟

---

من اصلا ملاحظه‌کاری دوستانم را ندارم. نه به خاطر دو یورو بیشتر برای خاتمی قربان‌صدقه خواهم نوشت، نه به خاطر بد و بیراه بی‌پشتوانه یک روزنامه‌نگار سابق کوتاه خواهم آمد. 

من از سال ۱۳۸۰ منتقد خاتمی و سیاست‌هایش بوده‌ام. با وجود اینکه دوستش داشته‌ام.

از پدر که عزیزتر نیست. اگر پدرم وزیر بود یا وکیل و می‌خواست بر اساس روال اخلاقی و خلق و خوی شخصیتی‌اش امور را اداره کند، خودم بزرگ‌ترین مخالفش می‌شدم. چرا؟ چون می‌دانم پدرم به درد مدیریت نمی‌‌خورد. یک محقق برجسته است که ۹۹ در صد کارهایش را بهتر از من انجام می‌دهد. آدمی بسیار معتقد به هر کاری که انجام می‌دهد.

اما، پدر من، به درد وزارت و وکالت نمی خورد. خودش بهتر از همه این را تشخیص داد روزی که از تهران برای همیشه رفتیم. 

حالا فکر می‌کنید خاتمی را از پدرم بیشتر دوست دارم؟ نه. اما همیشه مورد احترام من بوده. اما نه یک بار، نه دوبار، صدها بار خواهم نوشت که خاتمی مدیر خوبی نیست. نمی‌داند زیر دستانش چه می‌کنند. بسیاری از موارد حاضر است یک شورا تشکیل دهد برای بررسی موارد و فقط آن طور که دوست دارد توجیه‌اش کنند، کسانی که صاحب منافعی در یک ماجرا هستند، نه کسانی که می‌دانند مشکل کجاست. 

دولت اصلاحات، دولت تلاقی منافع بود.

خاتمی نمی‌تواند ناظران خوبی برای بخش‌های زیر دستش بگذارد. با اندک فشاری یا از کوره در می‌رود یا کمر دردش عود می‌کند و بعد هیچی به هیچی

---

خاتمی انسان مهربانی است. دوست داشتنی است. محترم است. اما به نظر من و احتمالا اقلیتی، روی روشن ماه است. اما ماه، همان ماه است، چه روی روشنش چه روی تیره‌اش. محتوا و ساختار ماه با نمایش یک طرفش فرقی نخواهد کرد. 

من هیچگاه انقلابی نبوده‌ام، اما انقلاب برایم جذاب بوده است. می‌فهمم کسانی را که خود را جر می‌دهند تا رویای سال ۵۷‌شان نخشکد. اما این رویا، خیلی از ما را خشکانده است.

خاتمی برای من نماد حفظ وضع موجود است. نماد محافظه‌کاری، نماد عدم پیشبرد جامعه، نماد تن دادن به هر چیزی.

نه، من قهرمان نمی خواهم. اما می‌گویم همه ما باید به جای اینکه پایمان شل بشود و باز هورمون‌های سیاسی‌مان بزند بالا، کمی خوددار هم باشیم و ببینیم طرف تا چه حدی حاضر است شفاف باشد و به خطاهای گذشته‌اش اعتراف کند؟ و راه‌هایی برای عدم تکرار آن خطاها برشمارد.

---

هیچ‌کس کامل نیست. 

خاتمی به نظر انسان سالمی می‌آید.

آیا اطرافیان او همان سلامت او را دارند؟  

در ساختار غیر شفاف ایران، کسانی که رشد سیاسی و رشد مالی توامان می‌کنند کم نیستند.

لطفا یک سر به اندونزی بزنید، یک سر بروید مالزی، یک نگاهی هم به دوبی بیاندازید.

وقت کردید ببینید مهاجران اقتصادی که آمده‌اند به استان نووا سکوشای کانادا از کجا این همه پول نصیبشان شده؟

ببینید چند تا از تازه مهاجران از خانواده‌های همان جماعت اصلاح‌طلب هستند؟ فکر می‌کنید با پول کارمندی حتی در بالاترین سطح امکان چنین رشدی وجود داشته؟

چند نفر از همان آقایان در آن واحد عضو هیات مدیریه‌های چند شرکت بوده‌اند؟ 

---

وقتی بدون ملاحظه و به طور یکنواخت از یک گروه طرفداری می‌کنید، لطفا اندکی سوابق جماعت را هم بررسی کنید. خیال نکنید در همه موارد قوه قضاییه منتظر یک بهانه بوده برای پرونده‌سازی. چند نفر از "گعده"های همان جماعت رقیب خبر دارند؟

فکر نکنید تقسیم‌ بعضی پروژه‌های بزرگ نفتی، صنعتی و الی ماشالله همینطوری صورت گرفته است.

چند نفر از روزنامه‌نگاران حوزه‌های مختلف ما دنبال بررسی روند تغییر مدل مشاین و اندازه خانه و خارج‌شنین شدن فرزندان آقایان بوده‌اند؟ چند نفر از خبرنگاران ما واقعا اینقدر مستقل هستند که بتوانند بدون ناراحتی همه چیز را جستجو کنند؟

چند نفر از خبرنگاران همکار روزنامه‌های اصلاح‌طلب جرات دارند فکری کاوشگرانه در مورد روسا و رفقای روسای خود بکنند؟

ادامه دارد

Labels: