عدم شناخت کارکرد کارتون و کاریکاتور در ایران امر پیچیدهای نیست.
بسیاری با یک کارتون تب میکنند و برخی آنرا نماد بازتولید خشونت میخوانند.
کم نبوده طرحهایی که جماعتی را شورانده است. کم نبوده کارتونهایی که یک روند را به چالش کشیده. آمارش را باید از مرحوم دومیه پرسید که لویی فیلیپ را به صورت غولی کشید که مردم را میبلعید.
---
نگاه مصلحتگرا تا حد زیادی با نگاه انتقادی(طنز یا هجو) کارتونی چندان هماهنگ نیست. میتوانی منطق مرحوم گلآقا را بپذیری که نهایتا در ساختار نظام محو میشوی و جانت به لبت میرسد، یا میتوانی بزنی به صحرای کربلا و مثل رلف ستدمن یا الباقی تندروها
بلایی به روزگار حاکمان بیاوری که روی سگشان را نشان دهی، اما از صفر تا صد، فضایی هست که هر کدام از ما در آن غوطهوریم.
یکی شاید مثل من چندان مصلحتاندیش نیست و وظیفه را با کمال احترام به سردبیر آشنا با رسانه میسپارد و دیگری ممکن است از ترس، نه تنها کارش، که فکرش را سانسور کند.
بعضی برای کارتون ادیتوریال، متناسب با اندیشه خویش، چه محدود و چه وسیع تعاریفی مطرح میکنند و انتظارهایی دارند. قضاوتشان هم خواه ناخواه در همان محدوده است.
بر خلاف برخی از دوستان که مصلحتاندیشیشان مورد احترام من است، وظیفه کارتونیست را نسبت به کسی که سالهای سال کوتاهی کرده، همدلی و نرمخویی نمیبینم. من سوال دارم. اینکه طرف دنبال بهانه است تا جواب ندهد، شاید پاسخی به سوالهای من باشد. نشان دادن ضعف.
اینکه بگویی در کارتونت به هر بهانهای محتوایی میگذاری که ممکن است طرف خوشش نیاید، نادیده گرفتن منطق کارتون ادیتوریال است. او یک "ادیتوریالیست" است و دیدگاه خود را دارد. شاید دلش بخواهد نرم و لطیف باشد، شاید بخواهد تند و وحشی شلاق بزند. اما، هر وقت اسیر محافظهکاری و خودسانسوری و به قول معروف Political correctness شد کارش عملا تمام است.
----
من این روزها با این بحث زیاد روبرو میشوم. توصیه به بیخیال شدن. یکی مینویسد اصلاحطلبان فلان کار را برس سرت میآورند، دیگری میگوید رفقای سابق اجارهایات را علیهات میشورانند، دیگری میفرماید مصلحت این است که اصلاحطلبان بازگردند و همه باید در این مسیر فقط راه را هموار کنند و هر سوالی از خاتمی، به نفع رقیب است.
من اصلا منکر تندخویی گاه و بیگاه خود نیستم. اما باور کنید نرمخویی دوستانم را در برابر قدرتطلبان نمیپسندم.
فعال سیاسی، مشاور تبلیغاتی، و هواداران وظایف خودشان را دارند، ما هم احتمالا وظایف خود را. اگر شناخت نسبی ما از نامزدها به این مساله کمک کند که از عرش به زیر فرش نزول اجلال کنند، بهتر است.
یک مدیر اجرایی در کشور یا نامزد سمت مدیری، در نهایت خادم من است. من خادم او نخواهم بود. جای خادم و مخدوم را عوض نکنید دوستان.
زیر سوال بردن یک چهره مدیریتی که مسوول بوده و طالب مسوولیت مجدد است، تخریب نیست.
نرمش در برابر قدرتطلب است که او را خراب میکند.
Labels: انتخابات، کارتون