میدانستید از دیشب تا حالا چند تا ایمیل اعتراضی گرفتهام به خاطر روایت سخنان استادم؟
اینکه گفته روزنامهنگار نباید در آن واحد در ستاد کسی کار کند و همچنان روزنامهنگار بماند؟
کلی توضیح دادهاند که شما نیازهای ایران و دموکراسی را درک نمیکنید، شما نمیدانید که مبارزه در صف اول با احمدینژاد چیست و ...
بالا بروید، پایین بیایید، روزنامهنگاری با کار سیاسی و حزببازی و حضور عملی یا مجازی در ستاد کاندیداها فرق دارد!
گزارشگر که تکلیفش معلوم است، حتی ستون نویس هم که صاحب ایده است باید از حضور و پول گرفتن از جماعت خودداری کند.
به نظر من باید درجه شفافیت را بالا برد. ستادهای نامزدها باید اعلام کنند به چه کسانی چقدر میدهند، چه قولهایی دادهاند و در ازای آن قولها چه خدماتی میخواهند.
دوستانم در ایران جسارت مرا ببخشایند، آن زمانها نمیدانستیم چه کاری درست و چه کاری غلط. جهل توضیح خوبی است. اما کسانی که این روزها میدانند و مرتکب میشوند چه حکمی دارند؟
---
روزنامهنگار، روزنامهنگار است و بس! تاثیر اجتماعیاش بر اساس آگاهسازی است. مداح و تبلیغاتچی، خواننده را مست میکند، اما وقتی مستی پرید، طرف میفهمد چه کلاهی سرش رفته.
روزنامهنگارجان! هنوز دیر نشده، برگرد سر جایت و جایگاه رفیعی که داشتهای، اما...
Labels: انتخابات