یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, February 28, 2009
انتقاد از خود با سانسور اضافه
بعضی از دوستان طرفدار اصلاحات به این نکته دست یافته‌اند (البته کمی دیر) که باید اصلاح‌طلبان و اصلاحات را نقد کرد، بدون ترس از اتهامات وارده.

علتی که می‌گویم دیر است، خواب ماندن از خرداد ۱۳۸۴ تا کنون است.

مساله‌ای که جلب توجه می‌کند، علاقه دوستان عزیز به نقد رفتارهایی خاص است که می‌تواند چشمان مخاطب را از بعضی واقعیت‌های دوران اصلاحات دور کند.

به عنوان مثال گیر دادن به تندروی روزنامه‌نگاران می‌تواند راحت باشد، اما معمولا به ضعف‌های مدیریتی و کوتاهی در بهره‌برداری از فرصت‌ها، روند ناپایدار توسعه، ریختن بودجه در جاهایی که هیچ اثر مشخصی نداشته و ... اشاره نمی‌شود.

اتفاقا بر خلاف نظر بر و بکس، انتقاد اصلی باید از مدیرانی صورت گیرد که به خاطر بهره‌مندی از بودجه، عملا شریک مردم شناخته می‌شده‌اند و باید امانت دار می‌بودند و می‌ماندند.

روزنامه‌نگار بر خلاف نظر خیلی‌ها، به هیچ عنوان نمی‌بایستی به یک جریان و یا یک نگاه پاسخگو می‌بود. همین که انتظار دارند همه مسوولیت‌ها بر عهده روزنامه‌نگاران باشد، نشانه جا نیافتادن نقش رسانه و خالقان آن است.

به نظر من اثر منفی وابستگی رسانه به قدرت، بروز سو تفاهم‌هایی از همین نوع است.

وقتی روزنامه‌نگار به دور از تعلقات و روابط آنچه‌ که می‌پندارد صحیح است را می‌نویسد و معیارش تنها اصول روزنامه‌نگاری باشد، دیگر به قدرت پاسخگو نیست.

اما اگر رسانه و قدرت در هم بافته شوند.هر یک می‌تواند دیگری را از راه به در کند.

به نظر من بزرگ‌ترین انتقادی که ما باید از خودمان بکنیم، عدم مرزبندی با قدرت است. وقتی زیدآبادی از روزنامه آزاد حذف می‌شود، به خاطر نگاه وزیر ارشاد وقت. هیچ کس هم خبر ندارد که دولت اصلاحات چگونه در جابجا کردن سردبیران می‌توانسته نقش بازی کند...

وظیفه روزنامه‌نگار بیان واقعیت است. چه کسی خوشش بیاید و چه کسی بدش بیاید. اما بسیاری از ما عملا کر و کور و نابینا شدیم. چرا؟ چون از دولت خوشمان می آمد؟ پس مسوولیتمان چه شد؟

ادامه دارد


Labels: