امروز برای یادداشت دوست خوبم داریوش جوابی نوشته بودم که انتشارش را گذاشتم برای بعد. علت هم این بود که داشتم ماجرای دانشویان دانشگاه امیر کبیر را دنبال میکردم برای کاریکاتور.
البته روزآنلاین منتشر نشد و طرحها ماند برای روزی دیگر.
اما راستش دردم گرفت. بد جوری دردم گرفت.
چندی پیش یکی از بچههای فعال دانشگاه شیراز شاکی بود از دست سکوت اصلاحطلبان حکومتی در برابر قلع و قمع بچههای دانشگاه شیراز. میگفت چون خیلی از بچهها نمیخواهند پشت جماعت بایستند، آنها هم محل نمیگذارند.
امروز هم ظاهرا صدایی شنیده نمیشود.
---
داشتم به این میاندیشیدم که ماجرای «عبور از خاتمی» چندان بیجا نبود. اگر اصلاحات واقعی بود، امروز باید مشخص میشد که اصلاحطلبان راهبرانی واقعی دارند یا فقط به سازشکاری "عاقلانه" و "مدبرانه" برای گرفتن تایید از قدرت بسنده میکنند؟
دیروز تعداد زیادی از دانشجویان را زدند، دو سه نفر حالشان وخیم بوده، به خاطر اینکه دانشجویان "سازش" نکردند.
میدانم دوستان "همدل" چه خواهند گفت، اما دیگر برایم اهمیت ندارد وقتی دانشجویان نیاز به همدلی دارند. امروز این دانشجویان هستند که باید به راهبران محافظهکار رسم پایداری بیاموزند. البته شاید علت پایداریشان عدم نیاز به تایید صلاحیت باشد.
---
دوستان وبلاگی که میگویند خاتمی نیاز به همدل دارد، گمانم مشکل املایی دارند. خاتمی نیاز به "هندل" دارد. یکی باید بیدارش کند. مثل ماشینهای عهد بوق.
Labels: دانشگاه