گپ و گفت با دوستان در فیس بوک و گوگلتاک و الباقی مرا متوجه این نکته کرده که بخش عمدهای از هواداران خاتمی طاقت پاسخگویی او را ندارند. علت؟ یکی اینکه خاتمی اگر پاسخگو بود، در سالهای ۷۶ تا ۸۴ پاسخ سوالات را میداد.
دوم اینکه از شکست او میترسند. اگرخاتمی در یک مناظره با سد محکمی بخورد، نمیتواند همه را اقناع کند.
سوم اینکه خاتمی میخواهد چهرهای تمیز باقی بماند و ورودش به بازیهای سیاسی مجبورش میکند از فضایی که برای خودش ساخته فاصله بگیرد.
---
امروز دوستان فیسبوکیام به ۱۶۰۰ نفر رسیدند. هر موقع آنلاین میشوم با کلی رفیق تازه سلام و علیک میکنم و گاهی بحث. فیس بوک یا به قول دوستی، "فیض بوک" توانسته بخشی از خلا فاصله زمان و مکان را بپوشاند.
چند روز پیس از روی فیس بوک با یک هنرمند خیلی خوب آشنا شدم که امشب کارهای اوریجینالش را دیدم. خیلی لذت بردم.
---
فرید ذکریا در نیوزویک این هفته مطلبی در باره ساختار مناسبتر اقتصاد کانادا نسبت به آمریکا نوشته. راستش با این بیکاری شدید ماه ژانویه، نمیدانم بشود حرفهای او را قبول کرد یا نه؟
---
وقتی نشانی یک کامنتگذار را پیدا کنی، مثلا از گروه فیزیک دانشگاه لوریه شهر واترلو که فحش و بد و بیراه مینویسد در کامنتدونیهای مختلف، کلی حال میکنی. یادم نمیآید نسبت به عزیزان این بنده خدا کاری کرده باشم. احتمالا عدم شباهت خواهرزاده به ایشان تقصیر من نیست. مشکل حلالزادگی اصلا ربطی به شباهت یا عدم شباهت به دایی ندارد! کسانی که بی هویت مینویسند، احتمالا اصلا شبیه داییهایشان نشدهاند!
---
هنوز نتوانستهام فیل سلامداگ میلیونر را ببینم! اسکار دارد فرا میرسد و ما بوقیم!
---
دیدن فیلم کشتیگیر اعصاب فولادین میخواهد. میکی رورک شاهکار بود. از یک هفته پیش که دیدمش هنوز توی کف بازیاش هستم.
---
زیاده عرضی نیست
Labels: پراکنده نویسی