یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, February 16, 2009
درون گود، بیرون گود
نوجوانی می‌گفت، آن کسی که بیرون چاه نشسته نمی‌داند درون چاه چه می‌گذرد و نباید چیزی بگوید.

ظریفی پاسخ داد، آنکه درون چاه گیر کرده، بیرون چاه را ندیده که بداند خارج از چاه چیست و خروج از چاه چه نعمتی است!

--

وضعیت روزگار بخشی از دوستان ماست. تا درون بازی بسته فعلی‌اند، هیچ چیزی را نمی‌توانند و نمی‌خواهند جز آنچه می‌بینند، ببینند. گویی چشم‌بند اسب‌سواری(بلانسبت) بسته‌اند و فقط یک مسیر را می‌بینند.

عزیزجان! اطاعت کورکورانه را که همه در همه اعصار کرده‌اند! نتیجه‌اش چه بوده؟

تا وقتی راهبران اصلاحات امیدی به همین اطاعت دارند، هیچ نیازی به فشار به حاکمیت برای برداشتن سدها نخواهند دید.

اتفاقا "فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا"ی مطرح شده در سال‌های نخست جنبش اصلاحات حکومتی، چیز بدی نبود. منتهای مراتب، نه خاتمی بلد بود نیروها و آرای بیست میلیونی‌اش را بسیج کند، و نه توان چانه‌زنی داشت.

امروز با یکی دو نفر از بر وبکس بحث می‌کردم. می‌گفتند چاره چیست؟ گفتم مگر من بیچاره چاره هم دارم؟ برای خودم دارم و به کسی هم توصیه نمی‌کنم. اما اعتقادم این است که رای دادن بدون تحمیل خواسته به گرفتن تضمین، خودکشی بلند مدت است. یک خودکشی که فقط یک لحظه کوتاه ارگاسم می‌شوی و یک عمر باید ناراحت ویروس لعنتی باشی که در وجودت لانه می‌کند و می‌خوردت.

بحث بر سر این است که اگر چیزی آموخته باشیم از همین فضای معیوب دموکراتیک غرب، ببینیم چه چیزهایی را می‌توانیم به داخل منتقل کنیم. اصلا هم انتظار معجزه ندارم! همان حداقل‌ها.

- کاندیداها باید مسوولیت کارهای پیشین خود را بپذیرند، اگر جوابگو نبوده‌اند، الان وقتش است

- تکلیف خودشان و ما را با چند مساله روشن کنند، از جمله حقوق شهروندی، امکان بهبود قانون اساسی و پیگیری این کار، ایجاد شفافیت و آزادی اطلاعات

- باید بدون سانسور و ترس مناظره کنند. نه یک بار و دو بار!

- بحث‌های تکراری در مورد کرامت انسانی و جامعه مدنی عهد پیامبر اسلام به درد جلسات قم می‌خورد. ایران فراتر از یک شهر محترم ولی کوچک است.

- برنامه کاندیداها برای خروج از وضعیت افتضاح اقتصادی فعلی چیست؟ این برنامه‌ها را چند نفر اقتصاد دان درست و حابی منتقد باید نقد کنند و صاحب برنامه را به چالش بکشند اساسی.

- خیلی راحت نسبت خود را با ولایت فقیه تشریح کنند و بدون تعارف هم بگویند در چه حوزه‌هایی هیچ کاری از دست‌شان بر نمی‌آید.

- بگویند چگونه است که یک رئیس جمهوری خود را دست بسته می‌داند و تدارکاتچی، دیگری از همه امکانات موجود استفاده‌اش را می‌برد، حتی اگر به قیمت گند زدن باشد. چرا بعضی‌ها توان انجام امورو را دارند و بعضی ندارند؟

- ...

سوال زیاد است. 

همه می‌پرسند. همه کسانی که حقی دارند و احتمالا حقشان در این سیستم احمقانه ضایع شده. اگر اعتقاد دارید این سیستم بسته عاقلانه است، من شدیدا عذر می‌خواهم!!!

Labels: