دوستی کامنت گذاشته که خواندنی است:
"...وقتی شما چیزی می گویید یا به آن اعتقاد دارید یا خیر. اگر اعتقاد دارید و آن را در جهت تعمیم و گسترش دموکراسی در ایران می دانید که بحثی نیست. اما اگر آن را در جهت عکس، یعنی در راستای تقویت استبداد می دانید، چرا آن را می گویید؟
واکنش شما دقیقا نشان می دهد که حرف ازغنده پور، صحیح است. زیرا شما هم که حرف ایشان را رد کرده اید، به نقل سخنانتان در کیهان معترضی..."نکته جالب این است که خیال میکنند من معیارم از اصلاحطلبی، عملکرد جماعتی ضعیفالنفس و دلباخته قدرت است که سکوت محافظهکارانهشان که آنرا "اعتدال" میخوانند روزگار ما را سیاه کرده.
عمرا!
من از ساختاری که کیهان نماینده آن است متنفرم. این ساختار قوام یافته چه کسی است؟ چه کسی سالها نماینده رهبری در آن بوده است؟
این طنز تاریخ است. نیست؟
---
میگوید ساکت شو که مبادا کیهان حرفت را ندزدد. آقاجان، دزد را دار بزن! به من چه کار داری؟
میگوید غر نزن، انتقاد نکن که خاتمی تضعیف میشود. جان من! از این ضعیفتر هم مگر میشود؟
میفرماید ایرادها را بگذار برای بعد از انتخابات. اگر من خاتمی را بهتر میشناختم، مثل آنی که بعد از سال ۸۰ شناختم، مطمئنا به او رای نمیدادم. کسی که سیر تا پیاز خاتمی و شرکا را میشناخت را در پاییز ۸۰ یافتم. کاش مینوشت...
میگوید...خب بگوید!
---
دیروز خاتمی مینالید که رسانهای ندارد.
خندهام گرفت. مگر سیاسیون جز بولتن خبری چیزی لازم دارند؟ در نظامهای نسبتا منطقی کدام حزب و سیاستمداری روزنامه و شبکه و ارتباطاتی عمومی دارند؟
هر حزبی برای خودش خبرنامهای دارد و بولتنی. والسلام. اگر زرنگ باشی مثل اوباما، از پیامک هم استفاده میکنی و سیستم ایمیلی گسترده عامل پیوندت میشود با مردم.
این چه تفکر اشتباهی است که حزب باید روزنامه داشته باشد؟ آنقدر در ایران جا افتاده که کسی جز به این نمیاندیشد!
جماعت! شما بولتن یا خبرنامه لازم دارید. میخواهید دست مردم برسد؟ خب تعداد مردمی که به شما علاقهمندند را پیدا کنید و برایشان خبرنامههایتان را ارسال کنید، و در ضمن بگویید که به کمکشان هم احتیاج دارید. چند نفر هستید؟ ۲۰ هزار نفر؟۲۰۰ هزار نفر؟ چقدر؟ خب آیا بولتن و خبرنامه مشکل شما را حل نمیکند؟ مگر نمیخواهید حرفهای یک طرفه و نا آزموده و از نظر روزنامهنگاری غلط را به خورد مخاطب بدهید تا ارشاد شود؟
خب همان بولتن است دیگر! البته این بولتنها چندان فرقی با آن روزنامههایی که ما در سالهای بعد از دوم خرداد شاغلش بودیم نمیکند! اما خب، اسمش بولتن است و احتمالا تابع قانون مطبوعات نیست!
یعنی چه که رئیس یک بنگاه یا حزب یا جبهه سیاسی روزنامه میخواهد؟ برادرجان! غلط است!
در ایران آنقدر یک کار غلط تکرار میشود که تبدیل به درستترین کار ممکن میشود.
غلط اول، پذیرش این نکته که روزنامهای زیر نظر نهاد رهبری باشد، غلط دوم، روزنامهای متعلق به سازمانی یا وزارتخانهای باشد، غلط سوم، جعل حقیقت به خاطر منافع سیاسی و خوراندن آن به نام واقعیت به مردم. غلط چهارم، تلاش برای بازآفرینی همانهایی که از دست رفته!
رسانهای که میخواهد رکن چهارم دموکراسی باشد، نمیتواند بدون استقلال کامل از قدرت، نقش ناظر را بازی کند.
روزنامهنگاری که نانخور قدرت است، چه قدرت مطلق و چه قدرت حزبی، نقش روابط عمومی و تبلیغاتچی را بازی میکند و نمیتواند از خطوط قرمز حزبی به خاطر منافع حزب و خودش بگذرد.
اگر نخستین اصول روزنامهنگاری نوین، خدمت به شهروندان و بیان واقعیت باشد، گسترش تفکر نکبتبار روزنامهنگاری در خدمت قدرت، کجایش اصلاحطلبی است؟
---
اصلاح طلبی احتمالا یعنی خواستن وضعیت بهتر. یعنی سیستم میلنگد، میخواهیم درست بشود. حالا لطفا از بازی با کلمات دور شوید و بگویید با کدام منطق و ابزار میخواهید وضع را بهتر کنید؟ با کدام تعریف؟
اصلاحات حکومتی یعنی روزنامه کیهان! روزنامهای که آقای خاتمی سالها مدیرش بود. آیا نمیتوان گفت نتیجه طولانی مدت مدیریت خاتمی، پدید آمدن هیولاهایی مثل شریعتمداری در راس کیهان بوده است؟
اصلاحات حکومتی یعنی دولت هشت ساله خاتمی! اصلاحات یعنی مملکتی که رئیسش بود، افتاد دست اصولگرایان فاشیست.
---
یعنی همیشه یک جای کارش میلنگد. دو بار نتیجهاش را دیدیم، لابد بار سوم را هم باید شاهد باشیم.
---
کیهان! الهی بچهات موبور شود و خوشگل تا همه بفهمند بعضیها با کشورهای بیگانه سر و سر دارند!
اگر بازهم دزدیدی، بهت میگویم مادر نسکافه! پدر سخت!خواهر نماینده مشهد و برادر باز!
Labels: کیهان، انتخابات