محمد علی ابطحی کسی است که نمیشود وبلاگش را نخواند.
نکته جالبی که وبلاگ ابطحی این روزها دارد، و شاید هم بشود گفت در چند ماه اخیر، تک مضرابهایش در نقد میرحسین موسوی باشد.
نگاه او در مورد خاتمی اغلب تبلیغاتی، مالهکشانه و متلمقانه است. حتی وقتی هم شاکی است، انگار امکان ادامه تملق از او گرفته که ناراحت شده.
اما بر عکس، وقتی در مورد میرحسین صحبت میکنید، حس میکنید به گفتههای او شک دارد. به اینکه توان تغییر در میرحسین هست یا نه. این به نظر من چیزی است که نوشتههای ابطحی کم داشت.
تبلیغ صرفا به معنای فریب نیست، اما وقتی در باره کسی چیزی مینویسید که اینکاره نیست، عملا مخاطبان را از مسیری منحرف کردهاید. البته میزان این انحراف، وابسته به گیج و گولی مخاطبان هم هست.
اما، میتوان از ابطحی پرسید که اگر از نگاه منتقد به خاتمی بنگرد و نه یک دلباخته، چه نکات عملی در مراد خود جسته بود که اینچنین "ممد بوقی" رئیس سابق دولت شده بود؟
مطمئنا ابطحی مثل خیلیها میدانست که در صورت قدرتگیری مجدد خاتمی، تنها گروه محدودی از نزدیکان سود بیشتری میبردند و هر چه از دایره دور میشدی، سرت یا بی کلاه میماند و یا سایه کلاه یکی دیگر را روی سرت حس میکردی و بس.
کاش ابطحی با مرور مطالب پیشینش، با نگاهی که به میرحسین دارد، خاتمی را اندکی مینواخت
ما در تاریخمان، شاعر درباری و مداح کم نداریم. ابطحی هم میتواند وبلاگنویس درباری نباشد. اگر نباشد، همه ما نفع بردهایم، چون او در لایههای قدرت حاضر بوده و میتواند مسائلی را مطرح کند که من و شما هرگز شاهدش نبودهایم.
Labels: ابطحی، انتخابات، خاتمی