امروز برایم جالب بود، وقتی داشتم یک گزارش تهیه میکردم در باره سخنان اوباما در ترکیه، یکی از بچههای تیم خبری موسوی که از دوستان چتی سابق بود برایم لینک سخنان او را در جلسه پرسش و پاسخ فرستاد.
میر حسین امروز نشان داد که آمده برای نباختن، و چه بسا برای پیروز شدن.
وقتی حرف از گشتهای ارشاد زد، برایم جالب بود بدانم که نگاه موسوی به سالهای دوران نخست وزیریاش چیست؟
او گفت: "به نظر من طرح امنيت اجتماعي تامينكننده اهداف نظام ما نيست و لذا معتقدم مسائل اجتماعي بايد با توجه به كرامت انساني صورت گيرد نه به صورت آمرانه و خشن كه مطمئنا اينگونه روشها اثرات مثبتي در جامعه نخواهد داشت ؛زيرا اينگونه برخوردها به حساب نظام گذاشته ميشود."
این اتفاق مبارکی است. لازم است، اما کافی نیست. وقتی کسی بعد از بیست سال باز میگردد، باید نگاهی به پیشینه خودش و دولتش هم بکند. گشتهای جندالله و ثارالله از یاد خیلی از ما نرفته.
آن سالها، چه به اسم جنگ بود یا چیز دیگر، خفقان بیداد میکرد. موسوی میتواند نماد صرفهجویی اقتصادی باشد، اما آیا میتواند نماد مبارزه با خفقان و تحمیل و فشار هم باشد؟
به نظرم میتوان وارد گفتگو شد و بحث کرد که اگر میرحسین که قصد دارد آرای بخش عمدهای از جوانترها را جلب کند، چه کارهایی باید انجام دهد؟
---
در جامعه ما، عدم پاسخگویی یک اصل است. اگر نبود، این همه سوال بدون پاسخ نداشتیم. به گمانم من. نشناختن سوابق بازیگران سیاسی، حامیان و مجریان آنها، نشان از عدم شفافیتی دارد که ما روزنامهنگاران مسوولیت زیادی در ایجادش داشتهایم.
احساس مسوولیت اجتماعی، پیشنهاد دادن این کاندیدا یا آن کاندیدا به خوانندگان نیست. نشان دادن راه، با توی بوق کردن افراد فرق میکند.
---
من وقتی داغ میکنم، چیزهایی مینویسم که دوستانم را میرنجاند. از این دوستان عذر میخواهم. می پذیرم که میشود با آرامش بحث کرد.
Labels: بحث، انتخابات