دیروز با یکی از وبلاگنویسهایی که نسبتا اصولگرا است و نزدیک به پاسداران و طرفدار گرداب چت می کردم.
بر خلاف انتظار خیلی از دوستان که همه چیز را سیاه و سفید میبینند، خیلی راحت میشود با همه گفتگو کرد!
به هر صورت گفتگویی خصوصی بود و بحث هم جذاب، که مکالمه فیمابین محترم است و خواهد ماند.
بحث به براندازی نرم رسید.
یک نکته به ذهنم رسید.
یکی از مسائل و مشکلاتی که خیلی از ما داریم، بر حق دانستن خود، و ناحق دانستن غیر خودیها است.
اینکه هر کسی مثل ما نیست، پس صرفا ناحق است، توی خون همه آثارش هست! اما حداقلش می توانیم ترمز کنیم و ببینیم آیا اشتباه کردهایم یا نه؟
اینکه بخشی از جمعیت ایران و تبعا بخشی از وبلاگنویسها از حاکمیت فعلی و عملکردش، عدم نظارت بر قدرت، محرومیتهای اجتماعی، عدم برابری و ... ناراضی باشند، طبیعی است، اما آیا عدم رضایت باعث میشود کسی را عملا برانداز بدانیم؟
بعضی از دوستان، تحول، تغییر، تکامل و بازاندیشی را تحمل نمیکنند. چرا؟ ممکن است گروهی که اهل تحمل هم هستند، بعد از جسباندن برچسب براندازی به دوستان وبلاگ نویس منتقد، از آنها بخواهند که اظهار نظر کنند. خب اینطوری که نمیشود گفتگو را آغاز کرد.
آیا وبلاگنویسی که متهم به همکاری با شبکه براندازی می شود، امنیت خواهد داشت؟ آیا پذیرش این اتهام و بعد پاسخگویی، او را آسیبپذیرتر نخواهد کرد؟
گروهی از دوستان که انحصار "مسلمان بودن" را در اختیار دارند، شاید اگر قصد گفتگو دارند، یک پله عقب بروند بهتر باشد. آیا منتقد عدم پاسخگویی ساختارهای نظام بودن، براندازی است؟ آیا نوشتن برای آغاز گفتگو و بحث، باعث سستی پایههای نظام میشود؟ آیا ندیدن دنیا از درون عینک دوستان، نشانه خطای دید است؟
به گمانم میتوانیم در باره اش گپ بزنیم. منتهی، اگر بدون زدن برچسب باشد، راحتتر خواهیم بود.
Labels: نرم، براندازی، گفتگو