شک نکنید که در این یک ماه گذشته، فشار خونم از همه دورههای زندگیام بالاتر بوده.
این روزها بسیاری از دوستان همکار باز هم فراموش کردهاند که کار ما، راهبری انقلاب نیست! ما روزنامهنگاریم، و اگر یک نفر به تحریک ما به خیابان برود و جانش از دست برود، مسوولیم.
نه! اشتباه نکنید! من اصلا مخالف اعتراضات خیابانی نیستم! بر عکس، بیش از پیش با معترضان به نامردمی و بیعدالتی احساس همدلی میکنم.
اما بحث من چیز دیگری است.
مهمترین چیزی که به حکومتگران ایران ضربه میزند، توزیع واقعیتهاست. انتشار اخبار واقعی...
هیچگاه ندیدهام دولتی اینقدر از نشر ایدهها و خبرها هراسان باشد.
به نظرم باید همه راهها را برای گسترش خبر در تاریکی فعلی جستجو کرد. اما خبر با تبلیغ و پروپاگاندا فرق میکند. نباید به خاطر احساساتمان، فراموش کنیم که هدف ما چیست؟
به باور من، سعادت با تبلیغ دروغ به دست نمیآید.
----
معتقدم که باید رسانههایی قدرتمند به سهامداری ایرانیان در خارج از کشور راهاندازی شود تا نوک حمله اطلاعرسانی هر از گاهی ماتحت حاکمیت را خراش بیاندازد. خشتک سالم زمانی برای جماعت میماند که تفرقه میان ایرانیان قدرت و منزلتی بیشتر از اتحاد داشته باشد.
----
راستی...خاتمی کجاست؟
Labels: انتخابات