اگر جنبش اصلاح طلبی، رهبرانی محافظهکار نداشت، وضع ما این نبود.
یک مشت رجل بی خاصیت بی تعهد به مردم و متعهد به رهبری، هر از چند سال یک بار مردم را دچار شرایط اضطرار کنند و بترسانند که اگر چنین نکنید، چنان خواهد شد.
حالا همان ''چنان'' که اتفاقا افتاده...چه می خواهید بکنید؟ طرح دوم شما چیست؟
اینقدر ماجرا مسخره و پر سر و صدا بود که ''خواب هم نخفت''!
----
اگر ۸۰ در صد مشارکت کرده باشند و نتیجهاش این باشد، یا باید برای شمارندگان آرا در نهضت سوادآموزی کلاس گذاشت، یا برای نویسندگان آرا.
نکته جالب این است که اگر مشخص شود که تقلب شده، و رهبری هم تایید کند، مطابق همان فقه شیعه یک کمی عدالت ماجرا زیر سوال خواهد رفت...چقدر جالب میشود...
من فقط ماندهام که فقهای عدالتجوی شیعه ساکن قم از جمله مراجع محترم در مقابل این ظلم سکوت خواهند کرد یا...خب احتمالا سکوت خواهند کرد!
---
چند ماه پیش با یکی از دوستان عزیز که معترض نوشتههایم بود بحث می کردم. میپرسیدم مرحله به مرحله اگر کاندیدای اصلاحطلبان (آن موقع خاتمی بود) نتواند از طرف مقابل ضمانتهای لازم را بگیرد، بازی را حتی در صورت بردن خواهد باخت.
امروز گمانم همان روز است. باختهایم، بد جور. فرض کنید که اصلاح طلبان میگفتند بدون گرفتن تعهد لازم در مورد شمارش آرا، از طرفدارانشان خواهند خواست که در انتخابات شرکت نکنند. فرض کنید میگفتند بدون ناظران بیشتر، تمایلی به ادامه رقابت ندارند...وقتی تو امتیازاتت را بدانی و نتوانی از آن استفاده کنی، می شوی عین اصلاحطلبان حکومتی. از هر طرف بازندهای.
شکست اصلاحات از سال ۷۸ شروع شد، کوی دانشگاه...سکوت کاتمی، عدم استفاده از مهرهها...امروز دیگر چیز نمانده...
اصلاحطلبان حکومتی به درد لای جزر دیوار هم نمیخورند. کسانی که نتوانند از آرا مردم دفاع کنند، همان بهتر که از محمود شکست بخورند.
این میدان مرد میخواهد...اصلاحطلبان حکومتی مدتهاست خصیتینشان را بریدهاند.
Labels: باخت