خسته شدم از بس شنیدم نباید به سپاه چیزی گفت...قبول! دفاع مقدس سر جایش، اما این گند زدن غیر مقدس و طلبکارانه به کشور اسمش چیست؟
مطمئنا بخش بزرگی از بدنه سپاه راضی به این افتضاحات نیست و اگر نمیترسیدند و میتوانستند، هر چه زودتر از این منجلاب بیرون میزدند.
----
به عملکرد سپاه بعد از سال ۷۶ توجه کنید. آن روزی که رحیم صفوی تهدید کرد که زبانها را قطع میکند. سال ۷۸ در روز ۲۳ تیر عملا با سستی دولت سست عنصر خاتمی جنبش دانشجویی را سرکوب کردند. سال ۷۹ در بازداشتگاههایشان میزبان فعالان سیاسی بودند. بعد از آن اندک اندک سر و کله برادران اطلاعاتی سپاه در نهادهای موازی پیدا شد. انتخابات شوراهای سال ۸۱ را مهندسی کردند. انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و ...
من نمیفهمم! کلی استراتژیست این طرفی هیچ کدام از این تحرکات را ندیدند و نمیدانستند کار به چه سمتی میرود؟ کافی بود یک بار برادران بازجوییتان میکردند. اعتماد به نفس این سپاهیها چنان بود که شک نمیکردید همینها خیلی زود حاکم خواهند شد.
از بحث مبارک پاشیدن نمک در بخش زخمی سران اصلاحات که بگذریم، باید از راهبران محترم پرسید که برای آینده چه برنامهای دارند؟
اینکه مردم مثل گوشت قربانی جلوی این پلیدها قرار بگیرند و بعد ندای مظلومیت را ببریم بالا...تا کی؟
وقتی تمام ابزارهای قانونی مخالفت را گرفتهاند، چرا برای نافرمانی مدنی تعارف میکنید؟ یا اعتقاد دارید که کارتان حق است، یا نیست. اگر حق است، پس این "خاتمی"بازیها را تا کی میشود تکرار کرد؟
---
من غلط بکنم راه حل بدهم! همین که سوژه کاریکاتورم را پیدا کنم کلی هنر کردهام! اما سوال پرسیدن مگر عیبی دارد؟
- طرح مساله رفراندوم جذاب بود. اتفاقا محسن سازگارا سالها پیش همین را طرح کرد ولی چون هیچ ابزار عملی برایش نداشت، کل ایده خراب شد. حالا خاتمی مطرحش کرد بی آنکه ابزارش را معرفی کند. رفراندوم ضمانت اجرای میخواهد!
- آیا بخش متفکر و برنامه ریز اصلاحطلبان همان مجموعهای است که دستگیر شده؟ یعنی الباقی بوقند؟
- امید بستن به هاشمی چیز بدی نیست...فایدهاش چقدر است؟ البته اینکه جناحی را عصبانی میکند مایه خوشحالی است، اما بعدش چه؟
...
---
ای جماعت تورنتویی شکمو! یک روز هم میتوانید کمتر بخورید؟ کویینز پارک زیارتان میکنیم! آن هم ساعت ۲!
Labels: سپاه، پراکنده نویسی