حتما اخبار یکطرفه و گزینشی خبرگزاری فارس را خواندهاید. حتما فشار خونتان از دیدن عکسهای پردرد دادگاه بالا رفته. حتما دلیل نگه داشتن برگ برندهای به نام حسین درخشان در بند را هم فهمیدهاید.
انتشار هدفمند اعترافات و گفتههای ابطحی را پیش از آنکه اصلا در دادگاه از خود دفاعی کند را هم احتمالا رفته روی اعصابتان.
---
قاضی، دادستان و دیگر جماعت قضایی این بیدادگاه میدانند که به طور کامل مورد حمایت رهبری هستند. بهترین فرصت برای حذف کسانی که رهبر از آنها میترسد فراهم شده.
چند اعتراف علیه موسوی، خاتمی، هاشمی و امت همیشه در صحنه هیپنوتیزم شده تلویزیون...
---
برای من سوال این است که اگر مردم این گروه حاکم را نپسندند، و نخواهند این جماعت مالک جان و مالشان باشند، چه بکنند؟ دعا و نفرین؟ اعتراض که انقلاب مخملی است. راهپیمایی که سست کردن پایههای ولایت است...
---
عکس ابطحی را که دیدم نابود شدم. ببینید یک نفر باید تحت چه شرایطی باشد که از آن قیافه شاداب تبدیل به این موجود دردمند شود. عکس رمضانزاده را دیدید؟
بهزاد نبوی پوست کلفتتر از این حرفهاست و در زندان شاه برای راهنمایی دیگر زندانیان روی کاغذ سیگار دستورالعمل مینوشت که تبدیل به تواب نشوند.
---
حسین درخشان یک قربانی است. فراموش نکنید. نمیتوان یک قربانی را بیش از این زد. یک قربانی نادان است. نیازی نبود او را بگیرید، همین چیزها را که توی وبلاگش مینوشت، چه وقتی کسی را دستگیر میکردید و در بند بود، و چه وقتی میخواست با کسی تسویه حساب کند.
اگر جایی به پیشنهاد کار درخشان موافقت نمیکرد، دو روز بعدش مدرک یابی شروع میشد و موسسه مربوطه تبدیل میشد به مرکز جاسوس پروری.
این حرف جدیدی نیست، اصلا هم برای ناراحت کردن دوستان حسین نمیگویم. فقط این است که چنین منبعی که با این همه مرکز تلاقی منافع داشته، میشود پایه حمله به دیگران. هشت ماه است به زندان رفته. رفتنش به ایران برای حمایت از احمدینژاد بود، حالا شده بهانه برای زدن رقبای احمدینژاد.
---
بدون توجه به آنچه در دادگاه مطرح شد، باید کار خبریمان را بکنیم. آگاه سازی مهمتر از این است که بگذاریم جماعت افکار عمومی را رنگ کنند.
هنوز با شما کار داریم...
Labels: دادگاه