این نوشتار از من نیست و دوستی الان لینکش را فرستاد. نگاهی است که ارزش بررسی دارد!
در روانشناسی آمده است که القای مسیله ای خلاف واقع، اگرچه بر همگان محرز باشد، اگر به صورت مداوم و مستمر انجام شود بسیار تاثیرگذار خواهد بود. این پدیده در محافل آکادمیک وهمچنین در افواه مردم به تلقین شهرت دارد. از همین روست که در بسیاری از معالجات روان شناسی برای غلبه بر وسواس و بیماری های مشابه از این روش برای درمان استفاده می شود. اگر این تلقین روزانه و به صورت مستمر برای مدتی مشخص تکرار شود، می تواند حتی به درمان کامل وسواس و بیماری های مشابه دیگر منجر شود.
سه هفته ای است که از اولین حضور سران اصلاح طلبان و اعترافات آنها در دادگاه می گذرد. پرواضح است که بعد از انتخابات، بیداری و هوشیاری عمومی نسبت به مسایل روز کشور افزون شده و تداوم اعتراضات مردمی تا به امروز خود شاهدی است بر این مدعا. اگر چه بسیاری از مردم برای اعترافات مجعولی که بازداشت شدگان بدون داشتن حقوق اولیه یک زندانی کرده اند، تره ای خرد نخواهند کرد اما نمی توان تاثیر ناخودآگاه این پدیده را بر افکار عمومی کتمان کرد. کودتاچیان به خوبی می دانند که پخش اعترافات سران اصلاح طلبان در کسوت زندانیانی شکست خورده و در فضای رعب و وحشت و نا امیدی امروز ایران، بسیار اثرگذارتر از آنی است که بینندگان آگاه تلویزیونی در ذهن می پندارند. از همین روست که این دسیسه را تا به امروز بدون کم و کاست و با سناریویی دقیق دنبال کرده اند.
اما امروز حربه تازه ای از اردوگاه کودتاچیان دیده شد. در اقدامی فریبکارانه وبلاگ محمد علی ابطحی در زندان به روز شد. ادامه همان سناریوی اعترافات تلویزیونی اما این بار از طریق کانالی که هزاران بازدیدکننده خاص خود را داشته است. در وبلاگ وبنوشته ها وعده داده شده که ایشان امیدوار است به زودی آزاد گردند تا بتوانند آزادانه دیدگاهایشان را با جامعه مطرح سازند. این زنگ خطری است که پستهای بعدی ایشان در راه خواهد بود. فارغ از اینکه آقای ابطحی تحت فشار مجبور به نگارش آن مطالب شده اند یا اینکه بعد از دو ماه و ده روز بی خبری و شکنجه روانی و اخبار دروغ و داروهای روان گردان دچار توهم شده باشند مطالب منتشر شده ایشان به مانند اعترافاتش در فضای عمومی مخاطبانش بی تاثیر نخواهد بود. اگر چه بایکوت کردن تلویزیون و ترویج ندادن اعترافات تلویزیونی سران اصلاحات به عنوان راه حلی برای کم کردن اثرات منفی اعترافات ناممکن بود، اما می توان توطئه نوشته های محمد علی ابطحی را با هک کردن وبلاگش خنثی کرد. به طور کلی شرایط نگارشات ابطحی از دوحال خارج نیست:
۱/ زیر فشار و شکنجه و تهدید و ارعاب به نگارش وبلاگش دست زده که در این حالت اگر وبلاگش را هک شده بیاید خشنود هم خواهد شد. اگر هم از هک شدن وبلاگش بی خبر بماند، از شکنجه و فشار مجدد برای نگارش پستهای بعدی در امان خواهد بود
۲/ اگر در اثر اخبار غلط و زیر فشار، از تمیز دادن درست و غلط ناتوان شده – که صد البته با شکنجه های این دژخیم دور از واقع هم نیست – باز هم خدمتی به او شده است. چرا که مسلما بعد از آزادی و در شرایط عادی و بعد از مطلع شدن از آنچه در این مدت بر ایران رفته است از نوشته های خود خوشنود نخواهد بود.
در هر دو صورت هک کردن وبلاگ ایشان در نهایت اگر پر فایده نباشد در بدترین حالت بی ضرر است. چرا که از نوشته های احتمالی آتی ایشان دلی گرم نخواهد شد و حقیقتی فاش نخواهد شد. این عمل علاوه بر سم زدایی، آگاهی ما را از توطئه کودتاچیان نمایان می سازد و زنده بودن و دوام این جنبش سبز را سهل تر خواهد کرد.
Labels: ابطحی