ممنونم که با نظرهای موافق و مخالف، بحث را زنده کردید:
چند توضیح دیگر:
۱- کاریکاتور و کارتون توهین نیست!اینکه توضیح واضحات است، اما کسانی هستند که درکی از تفاوت نقد و اهانت ندارند. از همین درون خانهتان شروع کنید تا خود جامعه. ببینید با چند تایش روبرو میشوید؟
اما آیا میتوان از کاریکاتور یا هر هنر دیگری برای مسخره و یا حتی اهانت استفاده کرد؟ چرا نمیشود؟ وقتی از طنز به هزل میرسید، حتما میشود. چند نفر ما وقتی عصبانی شدهایم توانستهایم در محدوده طنز باقی بمانیم و طرف مقابل را با برخوردی هجو آمیز یا هزل آمیز نیازاریم؟
بعضی از دوستان میپندارند که کاریکاتور مثل همان ماشین بدون فرمان حسین شریعتمداری در جادهای یک طرفه است. گمانم اشتباه به عرضتان رساندهاند ماجرا را!
۲- من مخاطبان ضد دین دارم، مخاطبان بسیار دیندار هم دارم!کار من نقد سیاستها و افراد سیاسی است، اگر من با کار خود که هدفش صرفا انتقاد طنز آمیز از سیاست بوده، باعث رنجش افرادی با هر نگاه دینی و یا حتی ضد دینی شوم، از هدف خودم باز ماندهام. هدف من اصلاح نگاه اعتقادی مردم نیست! صلاحیتش را هم ندارم! از سیاسیون دیندار و یا ضد دین و طیف خاکستری فیمابین هم انتقاد میکنم، اما هیچگاه نمیخواهم از انتقادم برداشتی دیگر شود!
دوستان کم تجربه من هنوز نمیدانند که در این سوی دنیا با چه حساسیتی در مورد اسرائیلیها کارتون کشیده میشود. یک خطا کافی است تا نابود شوید! اگر به ضد یهود بودن معروف شدید، کارتان ساخته است. نمونهاش را امسال در فرانسه دیدم. کارتونیست نیوزیلندی که از سیاستهای دولت اسرائیل انتقاد کرده بود، اما کمی تندتر رفته بود نگاهش گاه اعتقادات جماعت را نشانه گرفته بود. از یک کارتونیست مطبوعاتی معتبر تبدیل شده بود به کسی که در مهمانیها کاریکاتور مهمانها را میکشید. خیال نکنید این طرف دنیا هم کار اینقدر راحت است!
۳- مصباح یزدی مرجع نیست!من تمساح کشیدم، گفتند مصباح است، خیلی هم خوب! چه خطای صحیحی! اما نه تمساح مرجع است، نه مصباح. یعنی اگر مصباح را هم میکشیدم، از حساسیتهای مطرح شده فارغ بودم.
کسانی که سعی کردند به تمساح تقدس بدهند و بعد آنرا مصباح بدانند و بعد مصباح را نشان اسلام ناب محمدی بخوانند، خطا کردند. به من ربطی ندارد. اما مرجعیت در تاریخ معاصر ما جایگاه خودش را دارد. اگر دوست دارید هر بلایی سرش بیاورید، بیاورید، اما من این کار را انجام نخواهم داد.
۴- هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودشدوستانی که میخواهند به اعتقادات بخشی از مردم ایران اهانت کنند، خب کسی جلویشان را نگرفته و نخواهد گرفت. دوستانی هم که قصد اهانت ندارند اما ممکن است کاری کنند که به اعتقادات مردم ناخواسته اهانت شود، باز هم تاج سر هستند، ولی کارشان به من ربطی ندارد. وظیفه من این نیست که کاری بکشم که بیخودی از آن برداشت اهانت آمیز شود. من باید راهی را پیدا کنم که بی آنکه سوتفاهم زیادی بوجود آورد، رهبر و همه جماعت مسوول وضعیت نابسامان ایران را نقد کنم.
تشخیص من این است که فعلا با استفاده از نمادها و سنبلها این کار را میتوانم انجام دهم. اگر با تشخیص شما متفاوت است، شرمندهام!
----
باز هم ممنونم از کامنتهایتان. در گفتگو باز است، چه موافق و چه مخالف. اما بی آنکه به هم امر و نهی کنیم و بدتر از همه نفی، ببینیم چه راههایی را میتوان رفت.
من کاریکاتوریست نشدم که همه چیز را ول کنم و بچسبم به کاریکاتور یک نفر. نه! اما در باره این نظرم بحث میکنم و نظر میخوانم. در ضمن وقتی عصبانی هستید، نظر ندهید!
Labels: کاریکاتور