یکی از شانسهای بزرگ سیاسیون ما این است که معمولا بعدی آنقدر گند میزند که همه به قبلی درود و رحمت میفرستند و میگویند، رحمت به کفن دزد اولی. علتش هم این است که معمولا فقط در سیاست و مدیریت مملکت ما، خر همان است، پالان است که عوض میشود.
---
وقتی انقلاب شد، گروهی که پاک کردن تمامی نمادهای سلطانی را در خونریزی میدیدند، در محاکمههایی انقلابی و نمایشی و بدون وکیل و هیات منصفه فقط خون ریختند.
تفکر خونریز زنده ماند.
این را حسن آقا نوشته:
اگر از من بپرسید می گویم در آن دیار فلک زده اصلا کار فرهنگی اثر گذار نیست، در آن دیار آخوند زده باید سلاح گرم برداشت و یکی یکی این جانیان حوزه رفته را سلاخی کرد.
ایرادی ندارد. ایدهاش را گفته، اما این ایده گسترش دهنده خشونت است. گسترش تنفر است. گسترش همان تفکر خونریزی تصفیه کننده است.
گسترش تنفر، همان چیزی است که گمانم ما به آن احتیاج نداشته باشیم.
اما این گسترش خشونت با نام مستعار، شجاعانه نیست. اگر کسی اینقدر شجاع است که با مطلب خود (روش فرهنگی) میخواهد پیام ترور بفرستد، خوب چرا پنهان می شود؟ لابد پنهان میشود که دیگر کسانی که این تفکر را در جهتی دیگر دارند، بلایی سرش نیاورند.
----
من و گروهی از دوستان وبلاگنویس همداستان شدهایم تا در نفی خشونت بنویسیم.
چرا؟
خشونت، خشونت میآفریند، و رژیم تهران هیچ چیزی را بیشتر از خشونت نمیپسندد. خشونت در روابط خارجی، خشونت در کلام، تهدید، کمک به گروههای خشن و بی منطق.
توسعه این نگاه، توسعه خشونت است. توسعه بیمسوولیتی اجتماعی است. توسعه روش پاک کردن صورت مساله است.
---
توسعه پایدار، با خشونت عملی نیست. تغییر فرایندی زمانبر است که خشونتطلبان آنرا نمیپسندند.
نگاه خشونت آمیز بسیاری از طرفداران ترور آدم را یک جوری یاد پیروان سابق رفیق استالین میاندازد.
---
این بحث را برای یک به دو کردن شروع نکردهام. من میترسم. من از گسترش خشونت میترسم، و از کسانی که خشونتگر و خشونتخواه را تشویق میکنند میترسم.
وقتی جانیان پرچم انقلاب را در دست بگیرند، نتیجه کار چیز بهتری از انقلاب ۵۷ نخواهد شد.
Labels: نفی خشونت