یکی از مرضهای ۱۰۰۱ گانه بنده، راه انداختن بحث است تا از آن وسط اندکی ماهی بگیرم.
وقتی خیلی از دوستان از من انتظار شجاعت و خط شکنی داشتم، این سوال را دوستی مطرح کرد که چند در صد این دوستان شجاعت این را دارند که در فضای آنلاین با هویت خودشان علیه رهبر ایران بنویسند که از تو انتظار دارند کاریکاتور رهبر را بکشی؟
سوال جالبی بود و من به انحا مختلف به دوستان پنهان متلک را انداختم.
اما فراتر از این دعوا، چند نکته اهمیت زیادی دارد:
۱- به هیچ عنوان نباید هویت پنهان ماندهتان را رو کنید. اگر شما با همان هویت و نام مستعار صاحب مخاطب و اعتباری شدهاید، عیان شدن هویت به ضررتان خواهد بود. این خطاب به شماست حضرت ملا که استاد همه ما هستید.
۲- شبکه وبلاگی با همین پنهان ماندن هویتهاست که سالم میماند، اما این مخاطب است که سراغ چه کسانی برود.
مسالهای که اما هنوز حل نشده، مسوولیت وبلاگنویس پنهان مانده از انظار است. خیلی راحت هر حرفی که دلش میخواهد میتواند بزند، و هر کامنت اهانتآمیزی را میتواند منتشر کند. از تو هر انتظاری دارد، ولی حاضر نیست در شرایط مشابه تو قرار گیرد که هم واقعی هستی، هم مسوولیت کاری و حرفهای داری و هم نگاهت به جامعه متکثر ایران مثل او نیست.
من مدتی است دارم روی یک برنامه مشترک شهروند روزنامهنگاری فکر میکنم. به نظرم اگر بتوانیم اصولی را برای شهروند روزنامهنگاری در فضای وبلاگ فارسی وضع کنیم، مسوولانهتر حرف خواهیم زد.
این به مفهوم حذف آزادی شخصی نیست، ولی اینکه آزاد باشی هر فحش خواهر و مادری را بدهی و باعث آزار دیگری بشوی، آنهم در این طرف دنیا آزادی تعریف نمیشود و دادگاهیات میکنند. حالا قرار نیست کسی را بفرستند جایی که عرب نی انداخت، اما میتوان دید چه کسانی خواسته یا ناخواسته اعتبار بیشتری دارند.
Labels: شهروند روزنامه نگار