وقتی دور شکمتان بیشتر میشود، میتوانید در گذشتهتان بیشتر نظر کنید! مثل تنه درخت قطوری که سر در جیب مراقبت فرو کرده و میبیند که وقتی چند حلقه کمتر داشت، چه باید میگفت و چه نباید میگفت.
من الان به این نتیجه رسیدهام که قضاوت در باره دیگران نمیتواند کار درستی باشد. ممکن است نسبت به در حوزه کار حرفهای به کاری ایراد بگیرم، به خودم و دیگران پرخاش کنم، رفتاری را غیرحرفهای بنامم و از آثارش بگویم، اما الان نمیپسندم کاری که سالها پیش کردم.
سالها پیش وقتی از خاطرات روزنامه زن میگفتم، بنا به تشویق بعضی از دوستان وقت، اسم افرادی را که در معرض تهدید نیروهای امنیتی ایران نبودند را میبردم، همراه با قضاوتهای شخصیام. البته قضاوتها بر اساس گفتههای منابع و همکاران هم بوجود میآمد.
الان، تقریبا بعد از چهار سال وقتی فضای ذهنی آن روزگار را بازسازی میکنم، میبینم که شاید حالتهای بیتعادلی روحی آن زمان باعث شده طوری بنویسم که شایسته نبوده است.
من حتی اگر انتقادی از رفتار کسی داشتم، بسیاری شرایط حاشیهای را نمیدانستهام. به همین سبب، ترجیح میدهم نه تنها دیگر چنین نکنم، به خودم بیاندیشم که چه اشتباهاتی در کار و رفتار حرفهایام داشتهام و در آن تجدید نظر کنم.
امشب دوستی لینکی برایم فرستاده بود از نوشته یکی از خبرگزاریهای داخلی که اشارتی داشت به مطلبی قدیمی از من. اولا، سایتهای جناح راستی غلط کردهاند از من چیزی نقل کردهاند، در ثانی، نمیتوانم اجازه که از خاطره آن زمان من برای زدن کسی استفاده کنند.
اگر کسی از این به بعد خواست از من چیز نقل کند، و مطلب مربوط به پیش از سال ۲۰۰۷ باشد، حتما با من تماس بگیرد. مطمئنا روانکاو آن سالهای من برایشان توضیح خواهد داد که نوشتههای خشمگینانه من مبنای درستی برای نقد افراد نخواهند بود.
من امروز آن تبعیدی عصبانی نیستم. پس حداقل میدانم که اگر بخواهم امروز همان مسائل را بازسازی کنم، میتوانم بدون خشم و قضاوت حرفم را بزنم.
Labels: راه نو