یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, November 23, 2009
برای زیدو
امشب حالم گرفته بود. کشیدن کاریکاتور احمد آنقدر دشوار بود که حد نداشت. نه اینکه چهره‌اش سخت باشد، کشیدن حتی یک لبخند در آن کار غیر ممکن بود.

من در میان نیروهای سیاسی، کسی را به سلامت احمد ندیده‌ام. حاضر بود در سخت‌ترین شرایط باشد، اما اسیر زد و بندهای این و آن نشود.

من در میان همکارانم، کمتر کسی را مثل احمد یافته‌ام. پاک، خنده‌رو، بی‌شیله پیله...اهل فکر و مخالف تابعیت بدون دلیل، چیزی که بخش اعظم همکارانم در روزنامه‌های حزبی اسیرش بودند.

امشب وقتی خواندم چه حکمی به او داده‌اند، یاد روزی افتادم که از او پرسیدم چرا با وجود جوی که وجود دارد، هنوز مانده است؟ احمد امیدوار بود تغییری به نفع مردم بوجود آید.

گناه احمد از نظر این حیوانات قوه قضاییه، شاید این بود که به سراغ عبدالله نوری رفت. شاید گناهش این بود که نمی‌خواست مهره هیچ کسی باشد.

من شاید به احمد ایراد بگیرم که چرا بازی سیاست را با مطبوعات قاطی کرده، او هم شاید پاسخ خودش را داشته باشد، اما می‌توانم بگویم که قد احمد از مطبوعات این مملکت بلندتر بوده و هست.

می‌دانم خانواده‌اش چه روزگار سختی را می‌گذرانند. پسرانش حالا بزرگ شده‌اند..آنها عظمت می‌گیرند و رهبر معظم، کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود...

اشکال احمد این بود که عظمت مصنوعی خامنه‌ای را ندید. رهبر مصغر، کوچک‌تر هم می‌شود...

Labels: