در این چند روز گذشته، گفتگوهای آنلاین زیادی با دوستان نزدیک به جنبش سبز داشتهام. طرح '۵ تن آل عطا' هم واکنشهایی متفاوت نزد بچهها ایجاد کرده که برایم جذابیتهایی داشت.
نظر یکی از رفقا این بود که موسوی با بیانیه شماره ۱۷، سعی کرده سطح مطالبات را پایینتر بیاورد و خواستهها را واقعیتر و دستیافتنیتر کند. میگفت اگر خامنهای بپذیرد، یک پیروزی به دست آوردهایم.
من با این ایده مشکل دارم. نه اینکه بخواهم تاثیری روی کسی بگذارم، که به عنوان یک مخاطب، میخواهم در بارهاش حرف بزنم...
دوستان "سبز" گاهی خیال میکنند که حاکمیت یکدست است، و حرفی یا پیامی که موسوی یا دیگری منتشر میکند، مخاطبش یک نفر است، آنهم خامنهای است.
از طرفی گاهی امیدوارند پیام مربوطه را مجلس خبرگان بشنود تا حال خامنهای را بگیرد. گاهی هم بدشان نمیآید نظر حامیان خامنهای را نسبت به او بد کنند تا از مشروعیتش کم کنند...
سوال من اینجاست؛ آیا بخشهای قدرتمند سپاه که در طول سالهای اخیر، قویتر هم شدهاند، از خاکریزهای فتح شده عقب خواهند رفت؟ یعنی ماندهاند ببینند نتیجه بحث خامنهای با موسوی به کجا خواهد انجامید؟
آیا فرماندهان سپاهی و حلقههای جدید قدرت، معطل نظر رهبری میمانند؟ آیا رهبری میتواند یا میخواهد سخنی بگوید که مانع پیشروی ایشان شود؟
---
یکی از دوستان میگفت باید در محیط آنلاین، فعال شویم و نامهای بنویسیم به مجلس خبرگان... بگوییم که با ولایت فقیه مشکلی نداریم، اما ولی فویه باید عوض شود...
آیا مجلس خبرگان منتظر نامه ماست تا خامنهای را بردارد؟
---
رفیقی معتقد بود که حق با خاتمی است که شعارهای 'ضد ولایت فقیه' را منتسب به غیر کند و باید همه تحت لوای ولایت فقیه باشند تا سو تفاهم حاکمیت رفع شود و امتیازاتی به جنبش داده شود.
---
میترسم که جنبش، تمام تخممرغهایش را در سبد کسانی بریزد که از اتحاد مردمی به عنوان "فشار از پایین" برای "چانهزنی از بالا"ی خودشان و گروهشان بهره گیرند، بی آنکه خواستهای مردم را به درستی پی بگیرند.
به نظرم، تا زمانی که کسانی چون خاتمی و مهاجرانی، به نحوی به ولایت فقیه، و بهرهبرداری از دین در حکومت ارزش بدهند و مبلغین هم سعی کنند اینان را راهبران جنبش معرفی نمایند، بهترین فرصت این نسل و نسلهای نزدیک به آن، باز برای دستیابی به حکومتی زمینی و نه ظاهرا آسمانی بسوزد.
دوستانی از من انتقاد میکردند که چرا ۴ متفکر دینی را پشت سر عطا مهاجرانی مثل نابیناها کشیدهام. خب من حتما راه مهاجرانی و شرکا را پاسخگوی نیاز نسلهای جوانتر نمیبینم. من قرارگیری یک سیاستمدار قدرتطلب مثل مهاجرانی را در "اتاق فکر سبز" بر نمیتابم. قدرتطلبی بد نیست! اشتباه نکنید! اما عدم شفافیت را نمیپسندم، و مهاجرانی برای من نماد چنین چیزی است.
ادامه دارد
Labels: حکومت