راستش بنا نداشتم توضیح بیشتری بدهم که چرا این دو کارتون را کشیدهام. اما چون عده زیادی از کسانی که این کارها را دیدهاند که یا عشق کردهاند، و یا از حد تحملشان فراتر بوده، مرا نامهباران کردهاند که از لطفشان متشکرم.
دوست ندارم توضیح زیادی بدهم، چون نیازی نیست. اما به احترام کسانی که سوالهای حاشیهای فراوانی پرسیدهاند، چند خطی مینویسم:
بعضی از دوستان سعی کردهاند در فضای شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک، به جای توجه به خود کارتونها، "نیتسنجی" کنند. برخی گفتند چون من در دوران وزارت ارشاد آقای مهاجرانی کارتونیست شدهام و یا در دوران ریاست جمهوری خاتمی، حق کشیدن چنین کارهایی را نداشتهام.
برخی گفتهاند که کشیدن این کارها، جنبش سبز را از هم میپاشاند.
برخی مدعی بودند که نتیجه ضربه این کارها از حاصل زحمات حسین شریعتمداری، بیشتر بوده است.
دوستانی گفتهاند چون من زمین شناس هستم و طرح میکشم، حق ندارم نظرات روشنفکران دینی را زیر سوال ببرم. یا اینکه در سطحی نیستم که چیزی بگویم و ...
عدهای گفتهاند که آیا نمیترسم کارهایم شانه به شانه کارهای کیهان و رسالت و رجانیوز بزند؟
---
دوستی در فیسبوک برایم نوشته بود که چرا انتقادها از کارتون انتقادیام را «نقد» میکنند، همه را متهم میکنم به «بت
سازی» و «متعصب بودن» و «نقدناپذیر بودن»...
---
این ایراد یکی از طرفداران مهاجرانی نسبت به کارتون من از خاتمی جذاب بود:
دوری از وطن روی آقای نیک آهنگ کوثر فشار آورده دیگه نمی فهمه باید به کی بپره به کی انتقاد کنه
واقعا متاسفم واسش
دروووووود بر خاتمی
---------------------------
توضیحهای من:
۱- انتقاد میکنم، حتی از نوع مسخرهاش، پس هستم
۲- من نگاه خودم را طرح میکنم. نه مثل دوستانم برای رسانهای حزبی مثل جرس قلم میزنم، نه در اردوهای سیاسی خیمه زدهام. من دقیقا تابع دیدگاه خودم هستم، درصد خیلی زیادی از کارهای انتقادیام، متوجه قدرت است، و تعدادی هم متوجه کسانی که خواهان قدرت هستند و مسوولیتهای اجتماعی دارند و در حوزه عمومی فعالند.
۳- اگر دقت کرده باشید، در روزهای گذشته مهاجرانی و کدیور مجبور شدهاند در باره سو تفاهمهای ایجاد شده در مورد بیانیه "۵ تن" توضیح بدهند. همینطور مهاجرانی مجبور است از کنار هم قرار گرفتن امضای خودش و امضای اکبر گنجی دفاع کند. شایعات زیادی هم مطرح شده، که نوع تکذیبهای منتشر شده نشان میدهد که همه چیز آنقدرها شفاف نیست. هر قدر هم این دوستان شرح دهند که ماجرا چه بوده، انتشار نامهشان با فاصله کمی از بیانیه شماره ۱۷ موسوی، سو تفاهمهای متفاوتی ایجاد کرده. یک نگاه انتقادی، این گروه را فرصتطلب میخواند. این نیز البته نیتسنجی است، اما ربطی به کارتون من ندارد.
۳- از نگاه من، این ترکیب، بسیار ناهمگون است. یک سیاستمدار کهنهکار که از بطن نظام اسلامی آمده. قدرت را دوست دارد. مورد اعتماد خیلیها نیست. بسیاری با احتیاط به او نزدیک میشوند. هیچ بدی به من نکرده، و خصومتی فردی هم به او ندارم، گرچه کاریکاتوری که ۵ سال پیش در هنگام طرح ماجرای ازدواج مجدد او کشیدم، کار بدی بود، و بابتش هم از او عذرخواهی کردهام که با ادب و متانت فوقالعادهای پاسخم داد. اما در حوزه کار حرفهایام، با او تعارف ندارم. آنچه دیدهام را کشیدهام. مهاجرانی، به عنوان مقامی مسوول که هم نماینده مجلس بوده، هم معاون نخستوزیر، هم معاون رئیس جمهوری، هم وزیر، میتواند به مردم در باره آنچه در ۳۱ سال گذشته بر مملکت رفته توضیح بدهد. اما حد نگه میدارد. برای روزی که در این حاکمیت بتواند با ملایم شدن شرایط به ایران باز گردد و کار سیاسی بکند. این حق او است، اما انتظار من و بسیاری را برآورده نمیکند. این شفافیت نیست. میزان شفافیت یک مقام مسوول حاکم بر مردم با مسوولیت خیلی از ما تفاوت دارد، و طبیعتا درجه پاسخگویی او نیز با من و شما متفاوت است. آیا من میتوانم قرارگیری این سیاستمدار غیر پاسخگو در راس یک گروه که خواسته یا ناخواسته خود را مغز متفکر جنبش خوانده را همینطوری نادیده بگیرم؟ شاید شما بتوانید. من نمیتوانم.
۴- تاکید بر آموزههای دینی در برنامههای سیاسی این گروه، اندکی برای کسانی که به دنبال دموکراسی هستند، سوال برانگیز است. شک ندارم که مهاجرانی و کدیور، سخنورانی هستند که میتوانند که میتوانند ساعتها برای شما در باب نکات دموکراتیک تشیع و ارزشهای آن حرف بزنند. اما آیا از دل برداشتهای متفاوت از اسلام، میتوان به دموکراسی رسید؟
۵- برداشت من از سخنان کدیور این است که مشکلش با مجریان در سی سال گذشته بوده. حکومت بعدی که او برای فهم بهتر ما از ایدهآلش شرح میدهد، حکومت ایدهآل من نیست. برای من، احترام به دین و مذهب و اعتقادات مردم شرط است، اما این به معنای دینی شدن حاکمیت نیست.
۶- بارها توضیح دادهام که اکبر گنجی را دوست دارم و برای من عزیز است. اما قرارگیریاش در چارچوب 'اتاق فکر' مورد نظر، جز لطیفهای نمیماند.
...
----------
چرا خاتمی را آن طور کشیدم؟
دوستان سخنان هفته قبل خاتمی و تاکید او بر پیروی از ولایت فقیه و اعتراضش به ساختار شکنان را اگر نشنیدهاند، خواندهاند. خاتمی، با آنکه فردی محترم است، اما هیچگاه سیاستمرد محبوب من نبوده است. به او رای دادهام، و احساس میکنم اشتباه کردهام. انتقاد من از خاتمی مربوط به الان نیست. از سال ۷۹ منتقدش بودهام. حتی بار دومی هم که به او رای دادم، منتقدش بودم. دوستان خوش حافظه، یادداشت تند و تیز مرا در بهار ۸۰ در "نوروز" خطاب به هادی حیدری به یاد دارند که صدای بسیاری از طرفداران دو آتشه خاتمی را در آورد.
من شاید به خاطر شل آمدن خاتمی در ماجرای کوی دانشگاه، قتلهای زنجیرهای، دفاع از رای علیرضا رجایی، تعطیلی فلهای مطبوعات، دستگیری اهالی رسانه، و...و...و...و...از او نا امید شده باشم، اما هنوز دوستش دارم. ولی مگر دوست داشتن چشم مرا کور میکند؟
شرایط فعلی جامعه، نیازهای جنبش اعتراضی و بازی حاکمیت با محافظهکاریهای خاتمی هماهنگ است؟ چرا؟
آیا هزاران نفری که بر ضد ولایت فقیه شعار دادند، آن هم در شهر قم، ساختارشکنی کردند؟ آیا ساختار بر اساس تعاریف و علایق ایشان تعریف میشود؟
من نسبت به هر سیاستمداری که از به دنبال آمیختن اسلام و قدرت باشد، بدگمانم. جالب آنکه خیلی از دوستانم مرا یک مذهبی قلمداد میکنند و ناراحتند چرا مثل ایشان به مسائل نگاه نمیکنم!
----
دوستی من را ضد اصلاحات خوانده بود. جالب است! این دوست و رفقایش چه برداشتی از اصلاحات دارند؟ آیا محصول "ابتر" ، محافظهکارانه و بی سر و ته دولت خاتمی اصلاحات بود؟ احتمالا برداشت ما از مفاهیم متفاوت است. من کمکاری، بیتدبیری، کوتاه آمدن، عدم پایبندی به قول و ... خاتمی و یارانش را اصلاحات نمینامم.
----
دوستان کم حافظه و جوانتر نمیدانند که من ۶ سال پیش از "اصلاحات" کارم را به عنوان یک حرفهای در مطبوعات آغاز کرده بودم. درست در شبی که مهاجرانی داستان معروف «شیر خر خوردن و وزیر شدن» را تعریف کرد، از دست خودش در سال ۱۳۷۵ جایزه گرفتم. تابستان بود...در فرهنگسرای نیاوران...
اتفاقا اگر فضای نسبتا آزاد سالهای ۷۶ تا ۷۹ برای من پیامی داشته باشد، حفظ نگاه انتقادی است. ما مدیون سیاسیون نباید باشیم! این دین، مانع انجام وظیفه حرفهای ماست!
به نظرم طرفداران خاتمی و مهاجرانی باید از من و امثال من بخواهند که اینان را برای افتادن در مسیری خارج از خواست آیتالله خامنهای و سازش، همچنان با کارتونهایمان بنوازیم...
---
سوالهای دیگر را حتما جواب میدهم...
Labels: کارتون، مهاجرانی، ابوعطا