دیروز، مراسم یادبود احمد بورقانی در دانشگاه تورنتو بود. یکی از مهمانان مراسم، محسن کدیور بود که از طریق ارتباط ویدیویی، چند دقیقهای حرف زد.
باید دوستان لطف کنند و پادکست مراسم را منتشر کنند تا بتوان به جزئیات پرداخت. اما من کلیت ماجرا را از نگاه خودم میگویم.
این را هم اضافه کنم که برای کدیور، احترام زیادی قائلم. کدیور به خاطر دفاع از عقایدش زجر زیادی کشیده است.
- کدیور مسائل جالبی را مطرح کرد، از جمله اینکه تنها گروهی که میتوانند در مقابل نظام اسلامی قد علم کنند، کسانی هستند که با مسائل دینی آشنایی کامل دارند. اما نگفت که همین گروه روشنفکر دینی وقتی بازی را باید بر اساس قاعده تحمیل شده نظام پیش ببرد، چقدر بخت پیروزی دارد؟
- کدیور خطیب خوبی است، اما اطمینان زیادی به او نخواهید داشت. یکی از حاضران در جمع، این مساله را طرح کرد که سخنان کدیور، آدم را یاد سخنان 'خمینی' در پاریس می اندازد، اما بعدش میدانیم چه شد. کدیور هم البته در پاسخ همین توجیه را کرد که بعدش آدم باید بهتر عمل کند، اما جوابش به دل من یکی و تعدادی از حاضران ننشست.
- کدیور در جایی، برای نشان دادن قدرت و اعتبار جنبش سبز، هاشمی رفسنجانی را جزو رهبران جنبش خواند. یکی از حاضران هم با بدجنسی این مساله را علم کرد و از کدیور پرسید از کی تاحالا آقای هاشمی از رهبران جنبش شده؟ کدیور باز مجبور شد حرفش را درست کند و توضیح دهد که نماز جمعه بعد از انتخابات هاشمی بسیار اثرگذار بوده، و ای کاش هاشمی به این طرف میپیوست.
- کدیور در سخنانش، عملا سکولارها را فاقد اعتبار دینداران طرفدار اصلاحات دانست، و به مجموعهای که خودش عضو آنست را دارای توانایی جذب منتقدین بیشتر از بقیه و تاثیرگذارتر دانست.
- وقتی از کدیور در باره اعدامهای سال ۶۷ سوال شد، مبنا را نگاه آیت الله منتظری به عنوان استادش دانست. من منتظر جواب معین خود او بودم. اینکه چند سال بعد از نظر آیتالله منتظری، به این شکل محدود و گنگ پاسخ بگوید، قطعا برای من ناکافی بود.
- من با تعدادی از بر و بچههای فعلی و جدا شده 'جرس' در ارتباطم. در باره کدیور میگویند که یک 'ولی فقیه' است برای خودش. سانسورش، اساس ایدئولوژیک دارد، نه بر پایه استاندارد رسانهای (نقل به مضمون). نگاهش به دموکراسی از فیلتر روشنفکری دینی مدل خودش میگذرد. موقع حرف زدن، هنوز آخوندی است. متکلم وحده. البته دارد یواش یواش میبیند که دنیا اندکی متفاوت است و باید اندکی هم بشنود.
اگر دیروز، به این خاطر که مراسم بزرگداشت بورقانی عزیز نبود، چند تا سوال آبدار و جانانه از کدیور پرسیده میشد که به سادگی در موضع دفاعی بیافتد، میشد بهتر ارزیابی کرد که تفاوت کدیور در موقعیتی که وارد دیالوگ شده با زمانی که فقط حرف میزند چیست؟
برداشت من از کل ماجرا این است که فردی چون کدیور، تنها در ساختاری بر مبنای تعاریف 'رفرمیستهای دینی' میتواند به قدرت برسد یا تعیین کننده باشد. پس برای عرضه آنچه دارد، فضا باید در موقعیت خاصی باشد. او در فضای مشخصی میتواند تنفس کند. این فضا، به نظر من، بوی 'آخوندیسم' میدهد. این فضا، بوی بدی میدهد. من از خدای تعریف شده آخوندها اندکی میترسم.
دلم میخواست کدیور عمامه را کنار میگذاشت، با دیدی روشنتر، لا اقل از دید من، به دنیا مینگریست و منت سر من و امثال من نمیگذاشت که 'فقط ما هستیم که میتوانیم از پس نظام' بر آییم، و خیال کند که چون چنین است، بقیه باید خود را براساس طول موج او و یارانش تنظیم کنند.
Labels: کدیور