این توضیح را بدهم که تا حد ممکن، مسائل شخصی را در وبلاگ خودم منتشر میکنم و یا اگر کسی با من مسالهای داشته باشد، تلاش میکنم تداوم ماجرا را به صفحه نخست خودنویس نکشانم. آقای اکبرین، از نویسندگان محترم سایت جرس در نوشتهای، اشارتی به من داشت که به خاطر خطای تاریخی نوشته و آنچه من خلط مبحث مینامم، پاسخی روانه ایمیل سردبیری محترم جرس کردم که بنا به دلایل متعددی که برای من هم محترم است، نامه را منتشر نکردند. البته نامه در ابتدا غلط گیری نشده بود، در نتیجه غلطگیری شدهاش (نسبتا!) را همراه با توضیح سربیر محترم جرس منتشر میکنم. البته یک اعتراض کلی نیز وجود دارد؛ لطفا احمد زیدآبادی را کنار آقای محسن کدیور ننشانید. اگر احمد بیرون از زندان بود، هیچگاه شعار مردم ایران را برای اهداف سیاسی تحریف نمیکرد.
آقای جواد اکبرین، یکی از همکاران رسمی سایت محترم جرس لطف کرده و بدون بردن نام، انتقادی را متوجه بنده کردهاند.
جناب اکبرین بدون اطلاع از مدت زمان سردبیری آقای زیدآبادی در روزنامه آزاد، ایشان را شاهدی برای نواختن بنده به خاطر انتقاد از اقای کدیور آوردهاند. آقای محسن کدیور به گفته خیلیها، نقش ولایی در جرس دارند. نقش سردبیری بر عهده خواهر محترمشان است.
اکبرین مینویسد:
همان روزها یک دوست دیگر که بخاطر اثری جنجالی، گذرش به زندان افتاده بود و خوشبختانه زود آزاد شده بود برای همان مدت کوتاه گرفتاری هم از سردبیرش ناخشنود بود که چرا به تندروی او رضایت داده و در ستایش "میانه روی" قصه ها میگفت.
حالا اما روزگار عوض شده ست؛ آن زندانی که زندانبان را گرفتار مقاومت اش کرده بود و حسرت کلمه ای "همکاری" را بر دل زندانبانان گذاشته بود کسی جز محسن کدیور نبود. آن سردبیر متهم هم کسی جز احمد زیدآبادی نبود که سالهاست دارد تاوان آزادگی اش را با سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی می پردازد. اما آن دوست میانه روی ما که حالا سالهاست از ایران رفته و رسیده به دنیای آزاد؛ کدیور را مستبد و ضد آزادی میخواند و موسوی را به سخره میگیرد و آبروها را به نام آزادی و استقلال حرفهای و به کام ولنگاری اخلاقی به مقتل می برد و چه باک!
پیشنهاد میکنم جناب آقای اکبرین آرشیو رسانهها را بررسی کنند، تا ببینند که آیا آن زمان، آقای زیدآبادی در روزنامه آزاد بودهاند یا نه؟ اول از جناب آقای مهاجرانی بپرسند که چرا زیدآبادی از روزنامه آزاد رفت، یا به عبارتی رانده شد؟ حتما آقای مهاجرانی آنچه آقای زیدآبادی در آن بعد از ظهر گرم به ما گفت را تکرار نخواهند کرد، اما احمد گفت که مدیر مسوول روزنامه آزاد، به او گفته بود که وزیر ارشاد توصیه کرده بود که سردبیر روزنامه تغییر کند. زیدآبادی با لبخند جدا شد و از ما خواست آنجا بمانیم. بعد از آن بود که مدتی جنان صفت و بعد از آن هم سعید لیلاز سردبیران روزنامه شدند.
اما بعد از رفتن سعید لیلاز از روزنامه آزاد در زمستان سال ۱۳۷۸، مدتی سردبیر نداشتیم و شوهر خواهر مدیر مسوول، عملا داماد سرخانه روزنامه آزاد شد.
کارتون معروف «استاد تمساح» نیز در همان زمان کشیده شد و بعد از جلسهای در دفتر مدیریت روزنامه، برای مدیر مسوول که مدیر سازمان منطقهای کیش بود ارسال شد و ایشان هم تایید کرد. اما بعدا در دادگاه به سعید مرتضوی اعلام کرد که «استاد تمساح» را «امتداد تمساح» خوانده و متوجه کار طراح نشده است.
در باب میانهروی، حق با شماست. من روزنامهنگارم، نه چریک و هوادار سابق «فرقان» و «فالانژ» سابق دانشگاه شیراز. من نباید آن تندرویها را دنبال میکردم. من روزنامهنگاری بودم که چون به عضویت احزاب در نیامدم، بعد از گرفتن نامه تهدید به مرگ از سوی «فرزندان نواب صفوی» هیچکس از دوستان جنابعالی حتی احوالم را نپرسید و ترجیح دادم تا وقت هست، از کشور خارج شوم. البته خروج بنده از کشور به خاطر مطرح شدن رابطه «غیر عرفی» با هیچ کسی نبود. از حزب کارگزاران هم کسی «حکم» نشد تا مشکل بنده را حل کند.
بنده ضمن احترام به جناب آقای کدیور، در گفتگو با برخی از دوستانی که از جرس جدا شدهاند به این درک رسیدهام که جناب کدیور نقش ولی فقیه این رسانه را دارند که شاید اشتباه میکنم. اما در باب آبرو، شاید منظورتان سوالی است که یکی از نویسندگان محترم از جناب کدیور در باره مواضعشان در قبال ازدواج مجدد داماد خانواده کرده (در حالی که در روزنامه شرق تکذیبش کرده بودند اما بعدا خانم مهسا یوسفی دلدار، عکس سفره عقد را به روزنامه برده و شواهد عقد را عرضه کرده بودند). تا آنجا که به یاد دارم، جناب کدیور هیچگاه بعد از انتشار شواهد انجام آن ازدواج، نظر خود را اصلاح نکردند. به گفته همکارانی از روزنامه شرق که یکی الان در آمریکا است و دیگری در مالزی، قاضی مرتضوی خواستار انتشار عکسهای سفره عقد شده بود. حوزه خصوصی جناب مهاجرانی، به عنوان یک شهروند عادی محترم است، اما این بحث مربوط به حوزهای عمومی است.
اگر هم بابت مطلبی است که اخیر من در باره «رسانه سبز» نوشته بودم، بحثی دیگر است. در آن مطلب آورده بودم: «اما این سوال در ذهن من شکل گرفت که طبیعتا چنین رسانهای حتما برنامههای اجتماعی خواهد داشت. اگر در خلال برنامهسازیها، یکی شیطنت کرد و در باره «تعدد همسر» برنامهای ساخت و از پرداخت نکردن حقوق کامل همسران سابق و فرزندان و ...آیا این برنامه از این تلویزیون پخش خواهد شد؟ و اگر برنامهای تکسویه ساخته شود که با اعتراض تعدادی از مخاطبان روبرو شد، آیا زمان برابر به معترضان و احیانا کسانی که اطلاعات ویژهای دارند داده خواهد شد؟»
اگر اشارت دیگر جنابعالی به مطلبی دیگر است که بنا به گفته یکی از دستاندرکاران سابق جرس، بخشی از هزینههای سایت شما را به نحوی خاندان هاشمی رفسنجانی میپردازند، و عدم نقد آقای هاشمی از سوی جرس را یکی از نشانهها ذکر میکنند، باز هم پاسخگویی به موقع دستاندرکاران سایت جرس میتوانست رفع کننده سو تفاهم باشد. آن مطلب نیز در خودنویس منتشر شد و در مورد چنین مسائلی، از هرگونه پاسخ دستاندرکاران جرس استقبال میشد.
در عین حال، یکی از مهمترین کارهای کارتونیستهای رسانهای، مسخره کردن سیاسیون است. خوشبختانه شما الان در فرانسه آزاد زندگی میکنید و فرانسه تابع محدودیتهای سایت جرس نیست. در ضمن، در رسانههای آزاد، انتشار سوال در باره سوابق مسوولان دولتی در دهههای ماضی، به ویژه در باره موضعگیریهای ایشان در قبال اعدامهای دهه ۶۰ ممنوع نیست. همچنین، در رسانههای آزاد، میتوان از معاون اسبق حقوقی ریاست جمهوری پرسید که نسبت به حقوق ضایع شده شهروندان بهایی و اقلیتهای دینی چه کرده است؟ میتوان در باره تاریخچه انقلاب فرهنگی در دانشگاه شیراز و نقش بعضی از همکاران سایت جرس در این باره پرسید.
توضیح سردبیر محترم جرس:
جناب آقاي کوثر
سلام
اول: مقاله ارسالی شما به شکل فعلي به دليل
مغايرت با تمام يا قسمتهایي از سه بند یاد شده در اساسنامه جرس که در
زير می آید، قابل انتشار نمي باشد
# مطالب ارسالی نباید حاوی توهین به اشخاص حقیقی یا حقوقی باشد. رعایت
ضوابط اخلاقی حتی با مخالفان در جرس الزامی است.
# جرس از درج مطالب مروج خشونت، محرک اختلافات مذهبی و قومی و مطالب خلاف
استقلال و تمامیت ارضی ایران و منافی ارزشهای اسلامی، اخلاق و امنیت
عمومی معذور است.
# منطقی و مستدل بودن مقالات/یادداشتها الزامی است. مطالب احساسی و شعاری
در اولویت انتشار نیست.
دوم: در مقاله آقای اکبرين ذکر نامي از جنابعالی نشده است و قطعا بسياري
از خوانندگان از فرد مورد اشاره نويسنده نیز بي اطلاعند. اگر واقعا در
صدد پاسخگویي به بند ياد شده هستيد، مي توانید با توجه به اصول یادشده
فوق الذکر نقد خود را در چارچوب مطالب مطروحه آقاي اکبرين در مقاله شان
ارسال فرمایید.
سوم: جرس از انتشار نقد شما در چارچوب اساسنامه استقبال مي کند.
با احترام
سردبير
Labels: جرس