خوشبختانه امکان در يادداشتهای پراکنده روزانه که بر روی اينترنت تحت عنوان وبلاگ میآوريم، ما را از ورود به مباحث تخصصی منع نکردهاند! مثلا اگر احساست را در باره يک فيلم بنويسي،انجمن منتقدين پدرت را در نمیآورد، يا اگر نوشتي فلان کاريکاتور نيکآهنگ مزخرف است، نيکآهنگ دستش نمیرسد کور و کچلت کند، حد اکثر حالت را از راه دور میگيرد.
حالا جماعتی دارند میگويند که اگر در باب مسائل تخصصی نظر داديد، فلان است و بهمان. اوهوی!
حامد، حالتو میگيرما! اونم با لهجه! میجيرم حاليتو!
اگر قرار است وبلاگستان به عبارت دلتنگستان نوشتاری باشد و هر چه دل تنگت میخواهد بگويي، که نمیشود جلوی ملت را گرفت؟ طرف اشتباهی يک غلطی کرد، تذکرش بده، يا حد اکثر حالشو بگير، نه اينکه بگويی حق نداری در اين باب حرف بزنی! آقاجان، حرف مفت، گنجشک هم مفت!
آخر مثلا اگر هودر اين حرفها را نزده بود، من و تو کی وقت میکرديم، يا حتی دليل که حالشو بگيريم؟ هان؟ خب وبلاگ همينش خوبه! مثلا گيرهايی که تو به سيما میدادی حامد، کلی باحال بود! من که عشق میکردم، چون خودت میدونی چقدر عاشق فمينيسم هستم...میميرم براش! حالا اگر سيما به تو بگه که حق نداری بنويسي، کار درستی کرده؟
البته واضح و مبرهن است که اگر در حيطههای خودمان بنويسيم، اندکی برای خواننده محترم بهتر است...قبول بابا...