دوست عزيزی پرسيده علت مخالفتم با کمکهای آمريکا چيست؟اولا، تاريخچه کمکهای آمريکا به کسانی که بعدها تبديل به رهبران جنبش و گاه رياست کشورهای مختلف رسيدهاند، بسيار طولانی است. سرمايه گذاری ايالات متحده تنها در صورتی انجام میگيرد که به دنبال تثبيت منافع خود باشد، نه منافع ملتی که صحبتش را میکند. بسياری از منتقدين سياستهای گزينشی آمريکا سکوت دموکراتها را در برابر قتل عام رواندا مثال میزنند که به دليل فقدان اهميت منافع، خيلی راحت از کنارش گذشت.ثانيا، اعتقاد دارم که آمريکا دايه مهربانتر از مادر نيست و به دنبال تحميل يک دولت دست نشانده است. اين مساله با دموکراسی چندان جور در نمیآيد. هر چقدر آمريکا ادعا کند که هدفش دموکراتيک کردن بدون داشتن چشمداشت است، من ديرتر باور میکنم. علت دم تکان دادن بسیاری از ایرانیهایی که به جلسات مختلف با کاخ سفید و یا کنگره و سنا میروند هم این است که بتوانند این کمکها را به سمت خود بکشانند. همین!ثالثا، فکر میکنم که طی شدن منطقی روند دموکراسی در ایران هر چند هم طولانی باشد بهتر از تغییری ناگهانی است. من نه قانون اساسی فعلی ایران را منطقی میدانم و نه مناسب. کلاهی است که سر ما رفته و باید راهی برای اصلاح آن پیدا کرد. اگر اشغال نظامی چاره کار بود، الان بعد از سه سال وضع عراق بسیار بهتر از این میبود. نگرانی نیروهای آمریکایی از گروههای شبه نظامی عراقی را با دقت دنبال کنید. تعداد این عراقیهای چموش کمتر از ۴۰ هزار نفر است، و به قولی حد اکثر ۳۰ هزار نفر . آیا میدانید نیروهای شبه نظامی ایرانی وابسته به حکومت چند نفر هستند؟ فقط ۱ در صد رای دهندگان به احمدینژاد هم که باشند میشود ۱۷۰ هزار نفر، فکر میکنید کار اشغالگران راحت خواهد بود؟من به تحول منطقی رای میدهم. تغییری که سالها بعد بابتش پشیمان نشویم! الان ممکن است چند گروه مختلف سعی کنند توجه آمریکا را جلب کنند تا گردانندگان بعدی ایران باشند، ولی آیا درکی از اوضاع واقعی ایران دارند؟ چند در صد کسانی که به عنوان طرفدار میجویند تا پای جان متعهد به حرفهایشان خواهند بود؟ درک اجتماعی نیروهای اپوزیسیون از واقعیتهای درونی ایران محدود است. مردم ایران فقط ساکنین شمال شهر تهران نیستند، کسانی هم که در این سالها صاحب برق و آب و حداقلهایی از زندگی شدهاند هم ایرانیاند! من در ده کار کرده ام، راننده بولدوزر بودهام، نه یک جا که چندین جا. بارها و بارها به نقاط دوردست ایران سر زدهام. برداشه من از ایرانی با برداشت بخش اعظم اپوزیسیون متفاوت است! چه غلط چه درست، بر اساس دیدگاه خودم حرکت میکنم، و فکر میکنم دست کم گرفتن تودهها به این راحتی که خیلیها میگویند نیست.وقتی دوست منتقد عزیز، وینستون سخن از پادشاهی میگوید، با کدام شناخت است؟ آیا میداند چند در صد از روستاییان ایران در دوران بعد از انقلاب صاحب آب و برق شدهاند؟ این حرف اصلا طرفداری نیست! سوال است! آیا میداند بخشی از جمعیت ایران به هر روی در هر انتخاباتی فقط بر اساس تکلیف شرعی حاضر میشوند که البته بخش کوچکی هم نیستند؟ممکن است هر تغییر ناگهانی برای ما خوشایند باشد، ولی نمیتوانیم منکر ریشهها بشویم! تغییر ساختار جامعه ایرانی زمانبر است! انقلاب و حمله نظامی و کودتا فقط به بازتولید ساختار فعلی به نوعی دیگر منتهی خواهد شد. باز کسانی که راه سو استفاده را بهتر میدانند سوار خواهند بود، باز هزار فامیل شکل خواهد گرفت و باز ساواکی جدید مسوول سرکوب آزادی بیان میشود.وقتی نام پرویز ثابتی را جزو مشاوران رضا پهلوی میبینید چه احساسی به شما دست میدهد؟ فکر میکنید ساختار اطلاعات فعلی تا چه حد بر پایه راه و چاهی بود که او به دست نشاندگانش آموخته بود؟کمی فکر کنید! آمریکا اگر هم دولت جدید بوجود بیاورد نخواهد گذاشت کسانی که متفاوت میاندیشند زندگی راحتی داشته باشند. نه قم خوبه نه کاشون....