منطق مشروطه خواهان
از میان نامه ها و نظرهایی که برای
مطلب روز گذشته ام دریافت کردم، به چند نکته جالب دست یافتم.
یکی اینکه اکثریت این جماعت هنوز متوجه دافعه خود نشده اند. دیگر اینکه تعداد کمی از ایشان اهل گفتگو در عین احترام به طرف مقابل هستند.
اینان حکومت سلطنتی را حقّ گروه خود می دانند، که چیز جدیدی نیست، ولی نگفته اند که چگونه می توانند نظر اکثریت جوان خسته از سلطه سلطنت را به خود جلب کنند؟
اینان سلطنت می خواهند، ولی گزینه شان فقط رضا پهلوی دوم است! یعنی سلطنتی که مشروط به آمدن یک نفر باشد.چند نفری از ایشان در نظراتشان به من حقّ اظهار نظر داده اند، ولی در بطن نگاهشان، به من به عنوان شهروند درجه دو برخورد کرده اند. من هم باید خوشحال باشم که اجازه خواهم داشت از آزادی بیان مورد نظر ایشان بهره مند باشم.
یکی از مشکلات عمده اغلب این نظردهندگان برچسب زدن به منتقدان است. شکّی نیست که می توانند به من و امثال من هزار و یک تهمت بزنند. ولی آیا می توانند حمله های قدیمی مدل حزب توده، به توجیه نگاه هایی خود بپردازند؟
نگاه اصلاح شده داریوش همایون نسبت به بسیاری از طرفداران ناموسی سلطنت شاید نتواند معرف خواسته های این گروه باشد، ولی به نحوی نشان می دهد که مشکلات اصلی مشروطه خواهان سر جای خود مانده و او می خواهد این اصلاحات را به درون آنها هم منتقل کند.
می اندیشم که این گروه اندک شمار، که در تندخویی گاه بدتر از راست های سنتّی داخل کشور هستند،چگونه می خواهند با روش هایی که به جای جلب، دفع می کند، نظر مردم را عوض کنند؟
نگاه حرفه ای
دیشب با یک مدیر تبلیغاتی کانادایی جلسه داشتم، بحث اصلی در باره خلق کاراکتری بود که حرف هایش قابل باور باشد. او مثالی از شکسپیر زد.
حرف راست را همیشه دلقک می زند.
در انتخابات اخیر آمریکا، نگاه اصلی صاحب نظران به برنامه کمدی جان استوارت بوده است!
اینجاست که طنزپردازان می توانند مطمئن باشند که نگاه انتقادی و رفتار مسخره کننده شان بیشتر از حرف های غیر قابل فهم منتقدان جدّی مورد پدیرش مردم قرار خواهد گرفت.
به شرطی که فاسد نشوند!
انتخابات آمریکا
نظر سنجی های عجیب و غریب آمریکا نشان می دهد که ایالات متحد آمریکا دارد تبدیل به ایالات نا متحد آمریکا می شود.
باید دید فردا کدام طرف رای ایالت های اصلی را می برد.