شاید بعد از هشت سال درگیر بودن در لایه های مختلف اصلاح طلبی یا به عبارت بهتر حضور در جریان مطبوعاتی اصلاحات، تجربه اندکی از کار گروهی با دوستان مختلف دوم خردادی پیدا کرده باشم. نکته جالب این است که بسیاری از ایشان، امکان اصلاحات را در شعار به نفع آینده نسل حاضر اعلام می کنند، ولی در عمل فقط به نسل بعدی خانواده خود خدمت کرده اند. توزیع درآمدها، قراردادها و امکانات در چند سال گذشته را ببینید. بالا رفتن از پله های سیاسی در عمل برای چه کسانی میسر بوده است؟ آیا آزادی انتخاب و پیشرفت برای همه شهروندان یکسان بوده یا نه؟
در منظر کلی، فرقی بین اصلاح طلبان و
اسلاح طلبان نمی بینم. هر دو سرو ته یک کرباسند. وقتی نظریه پردازان این جریان زبان باز می کنند تا از آزادی های مشروع حرف بزنند، انگار قرار است کسانی فقط آزاد باشند که قانون مورد نظر ایشان را پذیرفته اند، ولا غیر.
نکته ای دیگر که متاسفانه با دوستانم در این باره اختلاف دیدگاه دارم، اعتماد سازی است. نمی خواهم وارد مسائل خصوصی اصلاح طلبانی که می شناسم بشوم، ولی آیا حق دارم بگویم کسانی که حتی زن و فرزندشان به ایشان اعتماد نمی کنند، چگونه می توانند نجات دهنده آینده این مملکت و زنان و فرزندان آن باشند؟ کسانی که در یک حرکت گروهی، فقط نفع شخصی خود را می بینند، و از دیگران تنها انتظار همراهی دارند، آیا می توانند نقشی منطقی در فرایند اصلاح طلبی بر عهده گیرند؟نباید روابط خصوصی افراد را گشود، ولی آیا نباید واقعیت کسانی که می خواهیم راهبرمان باشند را بشناسیم؟ که آیا آنی که می نمایند هستند یا نه؟ آیا نباید از مردم در مقابل کسانی که به خانواده خود خیانت می کنند، چه برسد به جامعه بزرگتری چون ایران، دفاع کنیم؟
نمی خواهم نقش منجیان بشریت و یا شوالیه های شریف قرون وسطی را بازی کنم. ولی به شدت نگرانم. نگرانی بابت چیزهایی است که می بینم و بسیاری از دوستان چشمانشان را به عمد بسته اند تا کاری جلو رود. حقیقت را نباید فدای مصلحت کرد! مصلحت گذرا است، ولی حقیقت ماندنی. وقتی می بینم فردی مثل محتشمی پور پرچم اصلاحات بر دوش می گیرد و عیب اصلاح طلبان را نقد درونی می خواند، زورم می گیرد. او هنوز جوابگوی کارهای دوران وزارتش و عملکردش به عنوان سفیر ایران در سوریه نیست. وقتی می بینم فلان اصلاح طلب که جوابگوی دلایل و مستندات هرزه گی هایش نیست می خواهد با تعاریف روشن فکری سر من و بقیه را کلاه بگذارد، و از این به بعد هم با بازی انتخابات سر مردم را شیره بمالد, زورم می گیرد. فقط میدانم او برای آینده ایران خطرناکتر از بسیاری از راستهای تند و تیز است.
ادامه دارد
در پیش گرفتید انتقاد کنم یا نه ؟فقط همین رو از شما یاد گرفتم که خیلی از اوقات گله می کنید چرا ما ایرانی ها همیشه در حال این هستیم که یه جورائی همدیگر را خراب کنیم حتی خارج از ایران و از شما آموختم که نباید اینگونه باشیم دور از هر تعصبی درسته که شما صاحب یه صراحت لهجه هستید ولی با اون قلب پاک و ایمانی که مفتخر به داشتن اون هستید توی دام تخطئه افراد نیفتید وقتی توی یاد داشت هاتون جمع می بندید یعنی همه این آدمهائی که بالاخره بینشون کسانی هستند که مخلصانه کار کردن رو زیر سوال می برید وقتی می فرمائید فاسدن توی خلوتشون اینچنینند من می خوام بدونم دیگه به چه کسی میشه اعتماد کرد ؟ بهر حال اگر برای به قدرت رسیدن هم تلاش می کنند اگر حاضر باشند حق و حقوق مردم رو محترم بشمارند انسانهای ارزشمندی خواهند بود انتقاد کنید فریاد بزنید ولی سعی کنید دست روی آبروی آدمها نگذارید پیشنهاد می کنم شما از افراد یا طرز تفکری صحبت کنید که می تونه در حال حاضر برای فراهم کردن شرایط بهتر برای این مردم قدم های بهتری بر دارد بگذارید مردم خودشون انتخاب کنند بهر حال شما صاحب نفوذ روی افکار خیلی ها هستید ولی یادتون باشه این دنیا تموم می شه و ما باید جوابگوی اعمالمون پیش خدا باشیم شما برای همه ما عزیز هستید ولی یادتون باشه ما توی ایران با وجود تمام ناملایمات و خسته از تمام نا مهربانیها باز هم اتکا به نیروهای داخلی خودمون داریم بگذارید همین چراغ اصلاحات باز هم روشن باقی بمونه ما مردم خودمون رو باید تغییر بدهیم و یاد بگیریم و حقوق خودمون رو بشناسیم و بر قدرت نظاره کنیم امید که ناراحت نشده باشید
راستش من خودم را از بچههای مطبوعاتی ، کسانی که هدفشان حفظ آب و خاک است، و اصلاحطلبان غیر حکومتی جدا نمیبینم.
بسیاری از دوستان نزدیک من هنوز عضو احزابی هستند که از آنها ایراد گرفته ام. مساله این است که آنها بنا به تشخیص خود انتقاد نمی کنند، و نمی خواهند آینده خودشان را در آن مجموعه ها زیر سوال ببرند. وقتی با بعضی از آنها در این باره بحث می کنم، می گویند که درست است ولی...، حق با تو است ولی چه می شود کرد، یا اگر الآن سکوت کنیم، در آینده که کار دست ما می افتد اصلاحش خواهیم کرد....
متاسفانه روند دور شدن احزاب اصلاحطلب از مردم کار را بدانجا پیش برده که من یکی امیدی به بهبود وضعیت ندارم.
به هدف بزرگتر که حفظ این مملکت هست رو فراهم کنید سلامتی و آرامش خاطر تان آرزوی ما است
به هدف بزرگتر که حفظ این مملکت هست رو فراهم کنید سلامتی و آرامش خاطر تان آرزوی ما است