سال پيش بود همین روزها بود که تا میتوانستم به بر وبچهها گير میدادم...به مشارکتیها برای پاسخگويی و به دوستانم که به اتاق فکر هاشمی رفته بودند، برای تغيير موضع...
هر کسی در انتخاب خودش آزاد است و میتواند هر کار درست و اشتباهی بکند، ولی تعجب من از آن بود که بچههای با تجربه مطبوعاتی بیآنکه حواسشان به شرايط اجتماعی متفاوت باشد، همينطوری سنگ يک طرف را به سينه میزدند، و يادشان رفته بود که روزنامهنگارند يا عضو روابط عمومی.
اشارهام به فرد بخصوصی نيست، ولی میدانستم اکثر کسانی که برای هاشمی کار میکردند دغدغه مالي داشتند تا مردمسالاری و حقوق بشر، و بر و بچههای طرفدار معين هم اطاعت کننده کورکورانه اوامر مشارکت شده بودند.
پارسال به
خيلیها در اين باب گير علنی و غير علنی دادم. هنوز هم پای حرف خودم هستم، و معتقدم رفتار اصلاحطلبان و سياستهايشان در هر حالتی محکوم به شکست بود. هنوز خيلیها تعارف دارند و يا نمیخواهند سوزش شديد آن روزها را علنی کنند، ولی بی آنکه بخواهم نمک روی زخم کسی بپاشم، فکر میکنم که خيلی از ما روزنامهنگاران به جای روشنگری تبديل به آگهیچی آقايان شديم.
به بعضی از دوستان که به اردوی هاشمی رفتند گفتم، و متاسفانه داد بر سر چند تايی زدم، که هاشمی حتما شکست میخورد، به خاطر يک لقمه بيشتر خودشان حرام نکنند. دوستی که آن روزها شنيدم ۱۰ ميليون پولش را برای هاشمی هزينه کرده، و پريروز به من گفت که ۲۵ ميليون بوده و آنها هم پولش را پس ندادند.
به هر حال اکبر روزنامهنگار خوبی است، و بسيار پيگير. اختيارش مال خودش است نه همکارانش ...
و اما مطلبش اشاره جالبی دارد به بازی سياسی مشارکتیها که البته خشم پنهان اکبر منتجبی از دوستان توجيهگرش را هم نشان میدهد.
سوال او بسيار به جا است! البته به عنوان يک ناظر میتوانم بگويم که مشارکت در حال حاضر کار درستی را میکند، ولی در گذشته فقط ادا در میآورد.
بعدها مشخص خواهد شد معاملات اقتصادی احزاب در چه حدی و در چه ردههايی صورت میگرفته. بعدها خواهيد ديد که همان زمان که کارگزاران ظاهرا با موتلفه مشکل داشتند، کدام بخش اين حزب با کدام بخش موتلفه معامله داشته است.
راهنما: میتوانيد از متخصص موتورهای درونسوز و وزير اسبق بازرگانی بپرسيد! اخوی آقای عسگر اولادی هم آره و اينا...