اولین بار که اسم همشهری را شنیدم در جلسه هفتگی گلآقا بود. داشتیم مسخره میکردیم که کرباسچی از پس کاغذهای شهر بر نمیآید، میخواهد روزنامه نشریه هم در بیاورد.
چند هفته بعدش فهمیدیم بعضی از بروبچههای مجله دارند میروند ماهنامه همشهری! از آن باحالتر اینکه نفر آخری هم خودم بودم!
رئیس بزرگ، مسوول روابط عمومی شهرداری، جمالی بحری بود. رئیس کوچکتر، مصطفیشکیباخو بود از اهالی همدان! گمانم سرهنگ سپاه هم بود. یک داور رستمیوند هم بود که میکواست سردبیر باشد، و اسد امرایی و پروین امامی و چرمشیر و نیلوفر میرمحمدی و حسین نیلچیان و ....
من را داور نبوی به جماعت معرفی کرد، و همان روز اول اب شکیباخو طی کردیم که ماهانه بابت ۵ تا طرح چقدر می گیرم. با وجودیکه لازم نبود برای کشیدن ۵ تا طرح وقت زیادی آنجا صرف کنم، ولی فضایش را دوست داشتم.
اوائل دفتر مجله در ساختمانی از ساختمانهای شهرداری در حافظ شمالی، بالاتر از پل بود، و بعدها به کوچهچهارم خیابان کوهنور منتقل شد.
هنوز یک ماهی نشده بود که آنجا بودم که داور گفت پاشو بریم جردن، دفتر روزنامه! کدام روزنامه؟ همشهری قرار بود روزنامه هم بشود!
یادم است فرمی پر کردم و هر ازگاهی کمک داور میرفتیم ساختمان شماره ۱۰ تندیس جردن.
همان زمانها بود که مشکلات زیادی با سردبیر مرحوم گلآقا داشتم و امیدوار بودم کاری در روزنامه برایم جور شود که از پس مخارج برآیم.
وقتی شنیدم همشهری دارد نیرو میگیرد، از تلفن جماعت خبری نشد. به داور گفتم چه خبر از آن فرمها...بعدا فهمیدم که حسین خسروجردی بچههای حوزه هنری را معرفی کرده و آنها سرویس گرافیک را می چرخانند. الحق هم شایسته این کار بودند.
یک روز رفتم به داور سر بزنم، گفت میخواهی با بروبچهها آشنا بشوی؟ رفتیم با هم سرویس گرافیک وبا اسد بیناخواهی، علیجهانشاهی، علی مریخی و افشین سبوکی آشنا شدم. بهرام ابراهیم هم آنجا بود.
همین ماجرا مقدمه رفاقتم با برو بچهها و نهایتا همکاریام را فراهم کرد.
از آن روز خودم را مجبور کردم بیشتر کار کنم! چون میدانستم باید عضو همشهری بشوم. به این میگویند برنامه ریزی! ولی عضو همشهری شدن برای من به این راحتیها نبود! هم عضو گلآقا بودم، و هم سطح کارم پایین تر از بچههای روزنامه بود.همه آنها مال دانشکده هنرها بودند و گرافیست و نقاش، و من زمینشناسی که طراحی هم میکرد. همین.
خلاصه آن روزها هم درگیر درس خواندن برای امتحان فوق بودم، هم ماهنامه همشهری، هم سر میزدم به روزنامه، گلآقا هم سرجایش بود...
Labels: همشهری