یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, May 11, 2007
حواشی
ژن بدکردار توفيق

نمی​دانم چرا گل​آقا بسياری از نکات منفی توفيق را هم به ارث برده بود. معروف بود که توفيق، موفقيت مالی بالايی برای ناشرانش داشت و در عين حال، نويسندگان و طراحانش عملا استثمار می​شدند. ساختار گل​آقا هم چيز بهتری از اين نبود. معروف بود که گل​آقا هم از سوبسید کاغذ ارشاد بهره​مند است و هم از دیگر کمک​ها، وضع مالی هم روز به روز بهتر می​شد، ولی سرمایه​های انسانی آخرین موجوداتی بودند که در محاسبات و مناسبات مطرح می​شدند.

اگر هم کسی اندکی می​خواست خودش باشد، اندک اندک "دک" مي​شد. معمولا از چنین کسانی یاد نمی​شد. ماجرای "خودی" و "غیر خودی" در گل​آقا بشدت رواج داشت.

متملقين هميشه موفق​تر بودند. اين البته تنها مربوط به توفيق و گل​آقا نمی​شد!

وقتی از مرحوم پورثانی و بعضی​های ديگر مسائل تلخ توفيق را جويا می​شدم، گاهی می​گفتند که همان مسائل در گل​آقا هم در حال تکرار بوده است.

گل​نسا

پوپک صابري، بعد از مرگ پسر صابری، آرش، تنها اميد صابری بود. از آن دخترانی است که مطمئن بودی فمينيست خواهد شد! ديگر تفسيری در باره​اش نمی​کنم! سال​ها دوست خوبی بود...

پدرخوانده

بارها و بارها به شوخی صابری را پدرخوانده خواندم. علتش ،مشخص بود. بايد هميشه عرض ارادت می​کردی تا سرسپردگی​ات ثابت شود، اگر از "خانواده" خارج می​​شدي، معلوم نبود چه سرنوشتی پيدا خواهی کرد و ... البته فایده​اس این بود که کمتر کسی جرات می​کرد بچه​های گل​آقا را اذیت کند.

استفاده ابزاری

گاهی حس می​کردم ما مهره​های شطرنجی هستیم که گاهی تحویل​مان می​گیرند و از سرباز به اسب یا فیل تبدیل می​شویم. همین

Labels: