به قول جماعت سالهای ۵۰ آمریکا، این بگیر و ببندها مثل شکار جادوگر قرون وسطىٰ است. دهه پنجاه میلادی، گروهی از اقتدارگرایان آمریکایی شروع کردند به فضاسازی برای کسانی که یا اعتقادات چپ داشتند و یا طرفدار صد در صد ساختار حکومتی آمریکا نبودند.
همین پریروز بود که استادم مژده داد باید داستان "مرگ دستفروش" آرتور میلر را برای جلسه بعدی کلاس بخوانم و بخشهایی از آن را تشریح کنم. اول زدم توی سر خودم، ولی بعدش یادم افتاد که آرتور میلر هم از کسانی بود که دچار مشکلاتی از این دست شده بود، ولی برخلاف الیا کازان، اسامی کسانی را که میشناخت را لو نداد.
حالا مدل ایرانیاش، از اول انقلاب به انحا مختلف ادامه داشته. هر دورهای یک نوع. اگر با اکثریت اول انقلاب یا کسانی که در قدرت هستند همسو نباشی، دشمنی.
ادامه دارد
Labels: اعترافات