یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Sunday, December 16, 2007
مدار بسته سیاست
جای شما خالی، پریشب با جمعی از دوستان پای صحبت اکبر گنجی نشسته بودیم. طبق معمول هم اکبر از پاسخ به سوالات من طفره رفت که کلی خندیدم!

بعد از آن جلسه و شام، که دست میزبان هم درد نکند، نشستم کلی فکر کردم، از آن کارهایی که معمولا از من بعید است!

تغییرات مثبتی که اکبر از آنها نام می برد را نمی‌توان به این راحتی فراموش کرد. جنبش فعال شده زنان، فعالیت‌های اتحادیه‌های کارگری برای احقاق حقوق خود وفعالیت‌های دانشجویی غیر دولتی عملا نشان می‌دهد که جامعه ایران تکان خورده است.

از سوی دیگر به بی‌عملی جماعت خارج از کشور هم اشاره می‌کرد که حاضر نیستند کوچک‌ترین هزینه‌ای برای بهبود وضع ایران بدهند و بعضى‌های‌شان خیلی زود دست به دامان آمریکایی می‌شوند که حق ندارد کوچک‌ترین دخالتی در امور ایران بکند.

یک چیز بامزه هم گفت، و آنهم تبدیل شدن بسیاری از ایرانیان خارج از کشور به "کیهان" بود. طرف برای آنکه به ادامن امپریالیسم نیافتد، سریع می‌شود کپی برابر اصل کیهان. آگر از ناقضان حقوق بشر در ایران انتقاد کنی، خیلی زود متهم به همکاری با آمریکا می‌شوی، اگر هم به فشار آمریکا بر ایران خرده بگیری، همراه رژیم معرفی کواهی شد. انگار راه سومی نیست.

---

دیروز که دچار یک بدخوابی عجیب شده بودم، داشتم اتفاقات گذشته را مرور می‌کردم.

یادم به ماه‌های قبل از انتخابات مجلس پنجم افتاد. به فضای پیش از دوم خرداد.

به شادمانی خاموش عقلای جناح راستی‌ها به نقش مثبت دوم خرداد در تثبیت نظام. چیزی بود که اکبر هم به آن اشاره کرد. آن سال‌ها به گل‌آقا می‌گفتند "سوپاپ"، چرا که اندکی در کاهش فشارهای اجتماعی موثر بود. قیاس کنید گل‌آقا را با پدیده‌ای به نام دوم خرداد۱

الان، گمانم این است که دایره تایید صلاحیت‌ها تنگ‌تر خواهد شد. کسانی تایید می‌شوند که حتی با وجود نزدیکی به اصلاح‌طلبان، حفظ نظام به همین صورت را از اوجب واجبات می‌دانند و عملا آزادی‌های اجتماعی و بهبود وضعیت دغدغه آنها نیست. نمونه‌هایش را حتما دیده‌اید. مجید انصاری و محتشمی‌پور و الباقی.

باز هم گروهی ممکن است وارد مجلس شوند، ولی عملا با این ترکیب قدرت، توان ایستادن جلوی جریان اصلی کشور را را نخواهند داشت.

---

من هنوز نتوانسته‌ام توجیهی منطقی برای افتادن در این بازی تکراری پیدا کنم. اگر جمعیت ایران جوان است و خواهان تغییر، نیاز به نماینده‌ها و راهبرانی دارد که این جامعه جوان را درک کند. نسبت سنی و اجتماعی مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، کارگزاران، اعتماد ملی، همبستگی، اعتدال و توسعه و ...با جامعه جوان فعلی چیست؟

گمانم بر این است که انتخاب طبیعی جامعه با انتخاب طبیعی پیرپاتال‌ها متفاوت خواهد بود. جامعه‌ای که بیش از ۷۰ در صد جمعیتش زیر ۳۵ سال دارد چه نسبتی با سیاسیون ۵۰-۷۰ ساله‌ای داردنکه می‌خواهند تا ابد در روی یک پاشنه بچرخد؟

---

انتخابات آمریکا با آنکه هنوز در مراحل مقدماتی است، جذاب‌تر شده. حتی اگر کسی مثل باراک اوباما نتواند رای کافی برای کاندیداتوری حزب دموکرات بیاورد، ولی عملا در صد بالایی از جوان‌ترها به سخنانش علاقه‌مند شده‌اند و خواهان تغییراند. نامزد نهایی حزب دموکرات باید بتواند این گروه را راضی به حضور در انتخابات سال ۲۰۰۸ بکند.

Labels: