یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, January 17, 2008
ما ایرانیان وطن‌پرست
راستش من هیچگاه نتوانسته‌ام مفهوم وطن‌پرستی ایرانی را درک کنم. چرا؟ ندیده‌ام از منابع‌مان طوری استفاده کنیم که به خودمان و مملکت‌مان آسیب وارد نشود. به همین راحتی.

فکر می‌کنید منابع گاز فعلی ما کفاف مصرف جمعیت‌مان را نمی‌دهد؟ فکر می‌کنید از آب، هوا، زمین، نفت، آفتاب وهر چیز دیگر مملکت‌مان داریم درست استفاده می‌کنیم؟

فکر می‌کنید می‌‌دانیم داریم چه بر سر منابع‌مان می‌آوریم؟

هیچ توجیهی نمی‌بینم جز اینکه بخش عمده ساکنان ایران‌زمین، فقط می‌خواهند گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند. می‌گویم ساکن ایران و نه شهروند، که شهروند، مفهوم خاص خود را دارد. شهروند، شهرنشینی است صاحب حق و حقوق، که البته در امور اجتماعی مشارکت می‌کند و وظایفی در قبال محیط زندگی‌اش دارد.

بحث بر سر این است که هر جای کار ما را که بگیری، جای دیگرش می‌لنگد. همیشه خیال می‌کنیم که صنعت جدید می‌آید و مشکلمان را حل می‌کند، بی‌آنکه زیرساخت‌ها را درست کنیم.

به عنوان مثال دقت کرده‌اید چقدر باید گاز مصرف شود تا خانه‌های "اوپن" ما گرم شود؟ مساحت خانه‌ها به خیال‌مان عامل برتری و ثروت ماست، ولی نمی‌دانیم چند برابر حد عادی و استاندارد باید انرژی صرف شود تا گرم شویم.

میزان آب مصرفی‌مان را که دیگر نگویید.

سال‌ها فریاد زده‌اند که خودروهای‌مان دارند بنزین زیادی مصرف می‌کنند. همین برادران عزیز اصلاح‌طلب که من تا ابد می‌گویم از اسلاح‌طلبی فقط اسمش را داشتند، وقتی بحث سازمان گسترش و تولیدات نا معقولش مطرح می‌شد، سکوت می‌کردند، هیچگاه گمان بردند که نیاز به اصلاح در همه زمینه‌ها داریم نه فقط ایجاد فضا برای ماندن‌شان در قدرت؟ کدام‌شان نگاه سبز داشتند؟ کدام‌شان دغدغه‌شان این بود که با اصلاح ساختار شهرسازی، مصرف انرژی تا حدی کاسته می‌شود و منابع‌مان برای آیندگان‌مان بیشتر می‌ماند و ثروت کشور افزون می‌شود؟

وقتی حرف از آب و منابع آن زده می‌شود، یادمان می رود که ایرانیان چیزی در حدود دو هزار سال پیش می دانستند که می‌توان آب سیل را مهار کرد و اندک اندک در زمین ذخیره. و می‌دانستند که می‌توان با قنات از سفره آب زیرزمینی به اندازه آب بگیرند. در قرن اخیر، چاه‌های عمیق و تلمبه‌ها، همراه با نگاه توسعه غیر پایدار، بلایی بر سر سفره‌های عظیم آب زیرزمینی‌مان آورد که بخش قابل توجهی از پتانسیل ذخیره‌سازی خود را از دست دادند. مثالش را می‌خواهید؟ رفسنجان. سیرجان و خیلی از نقاطی که بی‌رویه چاه عمیق زدند و عملا قنات‌ها را تعطیل کردند.

فکر می‌کنید وقتی آب موجود در فضای خالی میان ذرات خاک و سنگ برداشت شود، این فضا همانطوری باقی می‌ماند؟ فکر می‌کنید وزن لایه‌های بالایی زمین آرام آرام باعث فشرده شدن افق‌های پایین‌تر نمی‌شود؟ بسیاری از نقاط کشورمان در اثر همین مساله، ارتفاع اولیه خود را از دست داده‌اند. انگار زمین افت کرده باشد. مساله هم خیلی ساده است. هیچکس برای همان فضای خالی میان ذرات در زیر زمین ارزش قائل نیست، ولی وقتی دیگر فضایی نباشد، آبی نیست که استخراج شود. و باید چشم به راه پروژه‌های تامین آب مناطق مرکزی ایران بوسیله لوله‌کشی از کارون و زاینده‌رود باشیم.

ما ارزش منابع طبیعی‌مان‌ را نمی‌دانیم. هنوز نمی‌دانیم می‌توان منابع طبیعی را مدیریت کرد، آنوقت عین ابن‌الوقت‌ها می‌رویم سراغ هر چیزی که مد می‌شود.

اگر یک ذره از تبلیغاتی که صرف جا انداختن انرژی هسته‌ای شده، صرف آگاهی دادن به مردم در باب فواید و ضررهایش می‌شد، چه اشکالی داشت؟ نه، یادم رفت دارم در باره کجا صحبت می‌کنم...ببخشید، حافظه ضعیف این بدی‌ها را دارد دیگر.

Labels: