وزارت کار، انجمن صنفی روزنامهنگاران را واجد شرایط انحلال اعلام کرد. دلایل وزارت کار را میتوانید
اینجا بخوانید.
ظهور انجمن در سال ۱۳۷۶، باعث خوشحالی بسیاری از روزنامهنگارانی شد که چیزی در باره سندیکای نویسندگان شنیده بودند. سال اول حرف و حدیث فراوانی در باره نحوه انتخاب اعضا هیات مدیره وجود داشت و جلسهای هم در روزنامه همشهری برای توجیه و توضیح برگزار شد.
یکی از مشکلات اولیه انجمن، تعریف روزنامهنگار بود. بر اساس این تعریف، اعضا خبرگزاریها و صدا و سیما نمیتوانستند عضو شوند. در عوض، عده زیادی که یا کارمند روزنامهها بودند یا ارتباطی با اعضا اصلی داشتند، عضو شدند و از امکانات انجمن بهرهمند. در سال ۱۳۸۰، بازبینی فهرست اعضا آغاز شد، و میزان سختگیری را اندکی افزودیم. البته سختگیریهای من بارها مورد اعتراض بعضی از اعضا هیات مدیره قرار گرفت، چون دوستی یا رفیقی حذف یا فاقد شرایط معرفی میشد.
از سوی دیگر، بعضی از اعضای هیات مدیره دیگر شان روزنامهنگاری نداشتند! به عبارتی، شرط عضو ماندن نوشتن تعداد حداقل چند مطلب در سال بود. نه عضو تحریریهای بودند، و نه به عنوان روزنامهنگار آزاد کاری میکردند.
وقتی محسن آرمین میخواست دیگر نامزد عضویت هیات مدیره نشود، عرب سرخی جایش کاندیدا شد تا سازمان مجاهدین نمایندهای در انجمن داشته باشد. آیا برایتان جالب نیست؟ با بدجنسی به ایسنا نامهای نوشتم که عرب سرخی کارفرمای همشهری اقتصادی است و با اینکه مدیر مسوول نیست، ولی فعالیت روزنامهنگارانه هم ندارد و ...
از سوی دیگر، اعضا هایت مدیره گاه با نگاهی حزبی به مسائل صنفی نگاه میکردند. این البته طبیعی است، چرا که اعضا انجمن، چند آدم سیاسی را نیز انتخاب کرده بودند، اما آیا این می توانست کمک به حال انجمن باشد؟
همین شائبه حزبی بودن، ضررهای زیادی برای انجمن داشت و به خاطر دستگیری بعضی از اعضا، گاهی جلسات به حد نصاب نمیرسید.
سکوت گاه به گاه هیات مدیره در مقابل بعضی کارها بیشتر به توافق پشت پرده میمانست. به عنوان مثال، دادن فضا و امکانات به انجمن روزنامهنگاران زن، که از وزارت کشور مجوز گرفته بود و اصلا کارکرد صنفی نداشت. ظاهرا باید به خانم جمیله کدیور به خاطر لطف آقای مهاجرانی یک حالی میدادند. آمار تلفنهای آن دفتر کوچک به استرالیا و دیگر نقاط موجود است.
انجمن کارکردهای مثبت فراوانی داشت، اما باید دید چه عواملی آنرا به سرنوشت امروزیاش گرفتار کرده است؟
میخواهم فریاد بزنم که روزنامهنگار نباید فعالیت حزبی داشته باشد. و از آن بلندتر، میخواهم داد بزنم که کسی میتواند به هیات مدیره انجمن برود که شغل اولش روزنامهنگاری باشد. تعریف شغل اول هم مشخص است.
مجموعه روابط سیاسی اعضا عملا سودی به انجمن نرساند. نمیگویم که حق با وزارت کار است. بلکه وقتی انجمن دیگر انجمن نیست، اعضا نیز برای شرکت در مجمع عمومی - که باید به حد نصاب برسد - زحمتی به خود نمیدهند. اعضا به این میاندیشند که انجمن باید چه کاری برایشان بکند، چون انجمن فضای لازم برای مشارکت اعضا را ایجاد نکرده. عیب البته صرفا از انجمن نیست! به اعضا هم باید خرده گرفت! چرا فشار بیشتری به انجمن برای افزایش مشارکت نمیآوردند؟ انجمن که فقط برای گرفتن سهمیه موبایل ارزان یا خانه یا کارت ورود به محدوده طرح ترافیک نبود که!
امروز انجمن صنفی را "لغو امتیاز" کردند، اما همه تقصیر متوجه وزارت کار نیست! بخشی به سبب نامفهوم بودن جدایی فعالیت سیاسی از روزنامهنگاری در ایران است. طرف مقابل دنبال بهانهجویی بوده و نقطه ضعفهایی هم وجود داشته. انجمنی که سالهای سال است با بدبختی جلساتش را به حدنصاب میرساند، معلوم است که بحران مشروعیت دارد!
امیدوارم انجمن صنفی، واقعا صنفی شود و از نو فعال.
Labels: انجمن صنفی