امروز سر صبحانه این رفیق شفیق ما، آقا مرتضی توضیح داد که احزاب کمونیست و چپ روزنامه داشتهاند. کاملا درست است، بروید شوروی سابق و دیگر کشورهای بلوک شرق را ببینید.
اما مساله این است که این انتشارات، عملا روزنامه با تعاریف روزنامهنگاری نبودهاند و ارگان حزبی محسوب میشدهاند.
اما بحث من در مورد روزنامه است، نه بولتن، خبرنامه یا ارگان.
در همین غرب، بسیاری از از نشریات و روزنامهها نگاههایی نزدیک و چپ و راست دارند. اما مثلا روزنامه تورنتو ستار که شاید از نظر سیاسی چپ و نزدیک و حزب لیبرال باشد، وقتی ماجرای سو استفاده دولت لیبرال از بودجه دولتی در زمان ژان کرتین مطرح شد، خشتک طرف و مقامات حزبی را کشید روی سرشان.
حتی بسیاری از نشریات ممکن است از یک دیدگاه حمایت کنند. به قول جماعت "ادووکاسی" یا حمایت از یک طرز تفکر شاخصه کارشان است. مثلا روزنامهای بسیار محیط زیستی است، یا رسانهای شدیدا ضد دولتی شدن اقتصاد است ...
اما باز این حزب نیست که به رسانه امر و نهی میکند. روزنامهنگار نیازی ندارد نظر سران سیاسی را تامین نماید و ...
---
چیزی که خاتمی میخواهد، یک ارگان، خبرنامه یا چیزی است که اصول روزنامهنگاری را رعایت نمیکند. هدفش بیان حقیقت نیست و اساسش تبلیغی است.
وقتی از روزنامه حرف میزنیم، یادمان باشد که منظورمان چیست.
---
نکتهای که دوستان دوست ندارند به آن توجه کنند، تلاش سیاسیون ایران برای بهرهگیری از رسانههای عمومی برای منافع سیاسی است. رسانه البته میآید و سخنان و دیدگاههای جماعت را پوشش میدهد و در عین حال فضایی برای بحث و نقد را هم فراهم میکند، اما اینکه دربست در اختیار جماعت باشد، یک انتظار ابلهانه است.
البته انقلابها معمولا حماقت را توسعه میدهند و مشروعیت میبخشند و مردم کمتر از خود میپرسند که آیا رسانه مستقل و آزاد و غیر حزبی که کار حرفهای بکند هم میتواند وجود خارجی داشته باشد؟
با منطق حاکم در دورههای اخیر در ایران، گمانم جواب نه باشد.
ادامه دارد
Labels: انتخابات، رسانه