نوشته اخیر علیرضا رضایی و حمله بسیاری از دوستان احساساتی و علاقمند سبز اندیش به مرا به این فکر فرو برد که نقش روزنامهنگاران و نقادان چیست؟ نقش شهروند روزنامهنگاران چیست؟
اصلا حوصله یادآوری اصول روزنامهنگاری را ندارم، و میدانم اگر دوست داشته باشید، خودتان دنبال خواهید کرد. اما مسالهای که برای من دردناک است، افتادن بسیاری رسانههای جدید خارج از کشور به راهی است که کیهان و یا لثارات است، اما آن سوی طیف...
نگاه ایدئولوژیک و خطی به مسائل، تبلیغ یک سویه، تلاش برای ندیدن خیلی ضعفها، عدم نقد درونی و خودی...
بدی این کار این است که بخش عمدهای از مخاطبین به چنین روندی عادت میکنند و تعریفشان از روزنامهنگاری، همانی میشود که گوبلز میخواست.
مشخصا رسانه باید ناظر بر قدرت باشد. اما هر کسی که میتواند روزی صاحب قدرت شود و یا زمانی بوده، نیازمند یادآوری است که جایگاهش چیست و چه میتواند باشد.
وقتی با بر و بچههای همکار که از ایران آمدهاند گپ می زنم، میپرسم که چرا با وجود آنکه میدانستید نوع اطلاع رسانیتان تبلیغاتی بوده و گزارشهایتان به هیچ وجه معتدل نبوده و هیچ اثری از بیطرفی نداشته، باز تاکید بر ادامه همان روند داشتهاید؟
جواب این بوده که شرایط چنین حکم میکرده.
بسیار خب! شرایط ایران چنین حکم میکرده، الان چی؟ الان آیا رسانه ابزار اطلاع رسانی است یا مبارزه خطی سیاسی؟
اگر حزبی یا سازمانی ارگانی منتشر کند، خیلی هم خوب، اعضایش میشوند خادمان پروپاگاندا، هویت مشخصی هم میگیرند. حزب هم مسوول کلیه مطالب منتشر شده این خبرنامه حزبی است. حالا آنلاین باشد یا چاپی.
اما آیا بقیه رسانهها باید به همان راه بروند؟
----
مشکل بزرگ گروههای سیاسی، تلاش برای فراموشی مسائلی است که میتواند ایجاد سوال کند. اینان سعی میکنند نوک پیکان سوالها را متوجه رقیب کنند، اما اگر سوالی مطرح شود، که ظاهرا نمیبایستی مطرح میشده، وای به روزگار پرسشگر.
اگر اصحاب رسانه توانستن هنگام مواجهه با چنین مواردی، بدون آنکه خونشان به جوش آید و بعد حالشان بد شود و زمین و زمان را به هم بدوزند و تئوری توطئه ببافند، خیلی راحت کارشان را بکنند، شاید وضع همه ما بهتر از این شود.
چند ماه پیش این سوال مطرح بود که انتظار ما از رسانه ملی چیست؟ به نظر من رسانه ملی نیازمند فکرهای باز غیر خطی است که تحمل نگاههایی متفاوت را داشته باشند.
رسانه ملی میتواند همه را نقد کند، اما توجه اصلیاش به نظارت بر قدرت باشد. رسانه ملی میتواند از صاحبان قدرت یا کسانی که مدعی قدرتند، سوال کند. از قدرتمندان مسوولیت بخواهد و از مدعیان بپرسد که وقتی قدرت را بدست گرفتند، چه راهی را انتخاب میکنند؟
اگر مدعی قدرت پا را خطا گذاشت، یا حرفی خارج از منطق عمومی زد، آیا باید ساکت بود؟ متاسفانه در ساختاری که برای بسیاری از دوستان تعریف شده، رسانه کارش توجیه خطاهای سیاسیون خودی، و گند زدن به سیاسیون غیر خودی است. چنین رسانهای، آیا میتواند رکنی از ارکان دموکراسی باشد؟ دموکراسی با پنهانکاری و خاک ریختن روی گندکاریها حاصل نمیشود.
Labels: رسانه