یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
رقابت خبرگان جدی می​شود
از دوستانی که معتقدند همه چيز از قبل نوشته شده و ... که بگذريم، می​رسيم به آنهايی​که فضای داخلی ايران را اندکی متفاوت می​بينند می​دانند که برای کنترل همين مجلس فرماليته خبرگان چه رقابت سنگينی در چند هفته آينده خواهيم داشت.

مطمئنا بخشی از جناح راست که منافع​شان با اصول​گرايان همخوانی ندارد و با آيت​اله مصباح يزدی آب​شان توی يک جوی نمی​رود، به سمت رفسنجانی متمايل خواهند شد. البته بايد ديد در آخرين لحظات آن بالاها چه ندا می​رسد.

سال پيش وقتی گروهی از شاگردان مصباح يزدی رد صلاحيت شدند و از ورود به خبرگان باز ماندند، می​شد فهميد که رهبری تمايلی به قدرت​گيری مطلق اين گروه ندارد و برای برقراری تعادل نسبي، هنوز بايد روی هاشمی حساب کرد.


مطمئنا دو طرف در طی مدتی که آیت​اله مشکینی در بستر بیماری بوده وارد محاسبات و برنامه​ریزی​های جنگی شده​اند. در طی هفته​های آینده باید دید نتیجه این جدل​ها چه بوده و نهایتا بر همین اساس آیا می​توان حدس زد در انتخابات مجلس وزنه به سمت کدام بخش از وابستگان نظام سنگینی خواهد کرد؟

Labels:

کلاغستون
علی ای همای رحمت، اعدام کن! اعدام کن!

آقای جنتی گفت، اگر علی زنده بود، خیلی بیشتر اعدام می‌کرد. به قول یکی از کارشناسان امور وبلاگیه در دوران علی‌(ع) مسائل دیگری مثل ضرب و شتم به خاطر حجاب، اختلاس دولتی، مهرورزی، از بین بردن سازمان مدیریت برای نفله کردن بودجه و غیره وجود نداشت.

Labels:

Saturday, July 28, 2007
تاخیرات
این چند وقت درگیر مشق و مقاله نوشتن برای اواخر ترم هستم و کمتر می‌رسم به وبلاگ عزیزم سر بزنم. شرمنده! امروز باز خواهم گشت!

Labels:

Monday, July 23, 2007
حسنی نگو، يه دسته گل!
اين گفتگوی فرزاد حسنی با سردار رادان را ديده​ايد؟

اولا خدا به فرزاد رحم کناد! فرزاد تا حدی عین خبرنگاران جوینده با "رادان" برخورد کرد. می​توانم بگویم اصول روزنامه​نگاری در بخش​حایی که لا اقل من دیدم به خوبی رعایت شده بود. در خدمت شهروندان بودن. وفاداری به واقعیت و ...

ثانيا، دمش گرم! اينکه با اين دل و جرات از رسانه رسمی نظام، در باره برخوردهايی که با مردم شده ايطوری راحت حرف زد، بايد ناشی از غنی​سازی هسته​ای باشد! واقعا چه هسته​هايی دارد اين فرزاد حسنی که سردار رادان شادمان از اعدام "اراذل و اوباش" را ناشاد کرد.

ثالثا، يادی از سردار طلايی شد. طلايی يکی از معدود روسای نيروی انتظامی تهران بود که لات​بازی در نمی​آورد و طلب​کارانه برخورد نمی​کرد. کسانی که ماجرای تجمع دانشجويان تربيت مدرس را به ياد دارند می​دانند که فضا را چگونه آرام نگاه داشت و با احترام با نمايندگان دانشجويان برخورد کرده بود.

سردار رادان، نماد ارزش​هایی است که دولت فعلی در بوق می​کند. فشار، هوچی​گری و سرکوب. دادن اطلاعات غلط و نظرسازی به جای نظرسنجی. خبرگزاری فارس به حمایت از بخش سرکوب​گر چنان فعال شده که می​خواهد زیرآب شبکه سه و مدیرش را بزند. اگر اشتباه نکرده باشم، پورمحمدی مدیر شبکه سه، همان پورمحمدی​ای باید باشد که پشت ماجرای چراغ هم بود.

به هر حال، اگر این برنامه حتی نماد یک درگیری داخلی نظام هم باشد، جذابیت​های خودش را داشته است. وقتی حسنی از رادان در باره توجیه قانونی می​پرسد و رادان بازی را به شرع می​کشاند و حسنی می​پرسد پس حجاب زن مسلمان شیعه لبنانی مشکل دارد؟ بعدش رادان می​گوید کار را به ایران بکشانیم، یعنی ما شرع​مان یک شرع دیگری است. وقتی حسنی از سردار درخواست می​کند که مصادیق را برشمارد، طرف را بدجوری آچمز کرده. وقتی از برخورد دو مامور بداخلاق باخودش و همکارش در پارک ملت حرف می​زند، واقعا باید به او آفرين گفت. تازه اين در وقت اضافه است...

ای کاش شبکه​های خصوصی تلويزيونی داشتيم که خيلی راحت جماعت را زير سوال می​بردند و مجبور به پاسخگويی می​کردند. با خيال راحت می​توانم ادعا کنم که نه هاشمی رفسنجانی در دوران قدرتش خوستار چنين چيزی بود، و نه خاتمی حاضر بود پای چنين تغييری در قانون بايستد.

ول معطليم...

Labels:

Sunday, July 22, 2007
شراکت در سرکوب
دیروز با دوستی از روزنامه‌نگاران خارجی که در کانادا زندگی می‌کند حرف می‌زدم. ترم پیش اندکی روی پروژه‌ کوچکی که شروع کرده‌ام یاری‌ام کرده بود.

ماجرا این است که چرا کسانی که حامی قدرت و سرکوب هستند هیچ وقت پاسخگوی سخنان خویش نیستند. روزنامه‌نگارانی که حامی حاکمان هستند، بعد از سقوط حاکمان به اردوی دیگر اسباب‌کشی می‌کنند، فقط مدتی وقت نیاز دارند.

به نظر من روزنامه‌نگارانی که فراتر از اطلاع‌رسانی، به دامان هر ساختار سرکوب‌گر می‌افتند و روش‌های سرکوب را تشویق و توجیه می‌کنند، باید روزی روزگاری پاسخگو باشند.

عمر ما کوتاه است، ولی تاریخ رسانه‌ها سر جایش خواهد بود. حتما کسانی خواهند بود که این تشویق‌ها و توجیه‌ها را ثبت کند.

Labels:

ای وای بر قراری، که بر باد رفت باشد
جای شما خالی، الان در ستارباکس نشسته‌ام، سر کار. و بعد از این رفتن سر کار، واقعا باید سر کار بروم!

حالا مانده‌ام اینجا و به ریش مبارکم می‌خندم!

Labels:

Saturday, July 21, 2007
ای آذرستان! مبارک بادا
آذر! مبارک باد این پیروزی!

پیوندتان ابدی و شادی تان به پیوندتان پیوند بخورد انشالله!

شاس باشی

Labels:

Friday, July 20, 2007
عروسک گردانی
وقتی جرج بوش عروسک خیمه‌شب بازی یک کارتونیست می‌شود

از دو سال پیش، کل با جماعت دانشگاه مریلند جفت و جور شد و روی این پروژه متمرکز که بتوانند با یک تکنیک ساده، کاریکاتور چهره جرج بوش را بسازند و لب و لوچه و چشم ;هایش هنگام حرف زدن مثل آدم‌های واقعی تکان بخورد و چشمک بزند و ابروهایش هم بالا و پایین برود.

Labels:

مک‌کارتیسم ایرانی-۲
لابد خبر نداريد که اصطلاح مک​کارتيسم را کارتونيست واشنگتن​پست در دهه پنجاه ميلادی مطرح و باب کرد. هربلاک، يکی از تاثيرگذارترين هنرمندان مطبوعاتی قرن گذشته ثابت کرد که روزنامه​نگار و بخصوص کارتونيست جماعت بايد وقتی گير می​دهند، سه​پيچ باشد!

حضور شبکه​های قدرتمند مستقل در آمريکا و روزنامه نگارانی که که زير بار بازی​های حکومتی نمی​رفتند، عاملی شد تا اين بازی حذفی منتهی به نابودی بازيگرانش شود. ادوارد مورو مجری برنامه تلويزيوني سی​بی​اس و همکارانش از مک​کارتی چهره​ای ساختند که دولت وقت نتوانست ديگر به حمايت از حامی خود برخيزد. مک​کارتی در قدرت گرفتن جمهوری​خواهان در دهه پنجاه مهره موثری بود، به وضعی افتاد که در سنا ساکتش کردند و نهايتا در همان دهه پنجاه مرد. سکوتی ابدی.

روش مک​کارتی برای شکار کمونيست​ها اما شباهت زيادی به روش​های خود کمونيست​ها داشت. اگر کتاب روشنفکران و عاليجنابان خاکستری را خوانده باشيد، خواهيد ديد شباهت زيادی ميان پرونده​سازان روسی و آمريکايی وجود دارد، با اين تفاوت که در شوروی سابق، رسانه​ها کاملا در مهار دولت بودند و ک.گ.ب. در عمل می​توانست تهيه کننده برنامه​های توليدی عليه "دشمنان ملت" باشد.

چند سال پيش از يکی خويشان قربانيان گولاگ پرسيدم که علت سکوت مردم در دوران استالين در برابر آن همه مرگ و مير چه بود؟ گفت تک​رسانه​ای بودن و بلاهت و خوش​باور بودن توده​ها. می​گفت استالين نزديک به ۲۰ ميليون نفر را کشت، مردم هم بعضا ماجرا را می​دانستند، ولی به او اعتقاد هم داشتند.

تک​رسانه​ای بودن کشور ما برای رنگ کردن اکثريتی سر به زير کارگر است، اما آيا دوامی طولانی خواهد داشت؟

الان داشتم قسمت دوم "به اسم دموکراسی" را می​ديدم. مونتاژ و هدايت داستان به سمتی که جماعت امنيتی می​خواهند و از قبل تعيين کرده​اند آدم را ياد اعترافات داستان ۱۹۸۴می​اندازد. تصادفا همه در شرايطی آزاد فرصتی يافته​اند تا از عملکرد خود اظهار ندامت کنند. در عين حال وقتی کيان تاج​بخش به جماعت وزارت کشور که آموزه​های او را به کار می​بسته​اند اشاره می​کند، می​توانی بفهمی که پروژه طولانی​تر از اين حرف​هاست.

مک​کارتی آن زمان حملات خود را متوجه اعضای دولت و صدای آمريکا هم کرده بود. کسانی که احتمالا جمهوری​خواه و "اصول​گرا" نبودند.

ادامه دارد

Labels:

Thursday, July 19, 2007
مک‌کارتیسم ایرانی
به قول جماعت سال‌های ۵۰ آمریکا، این بگیر و ببندها مثل شکار جادوگر قرون وسطىٰ است. دهه پنجاه میلادی، گروهی از اقتدارگرایان آمریکایی شروع کردند به فضاسازی برای کسانی که یا اعتقادات چپ داشتند و یا طرفدار صد در صد ساختار حکومتی آمریکا نبودند.

همین پریروز بود که استادم مژده داد باید داستان "مرگ دست‌فروش" آرتور میلر را برای جلسه بعدی کلاس بخوانم و بخش‌هایی از آن را تشریح کنم. اول زدم توی سر خودم، ولی بعدش یادم افتاد که آرتور میلر هم از کسانی بود که دچار مشکلاتی از این دست شده بود، ولی برخلاف الیا کازان، اسامی کسانی را که می‌شناخت را لو نداد.

حالا مدل ایرانی‌اش، از اول انقلاب به انحا مختلف ادامه داشته. هر دوره‌ای یک نوع. اگر با اکثریت اول انقلاب یا کسانی که در قدرت هستند همسو نباشی، دشمنی.


ادامه دارد

Labels:

Wednesday, July 18, 2007
صحبت​های جذاب شاه​داماد
راستش وقتی کامنت شاه​داماد را خواندم، به دلم نشست و صداقتش تحت تاثيرم قرار داد. به عبارتی آبی بود بر آتش. هرچند ممکن است کسی بخواهد از ماجرا برای خودش کلاه​گيسی درست کندو کلاهی بدوزد، که البته حق هم دارد، اما چون حال و حوصله و وقت دعواهای وبلاگی را ندارم، فقط به کامنت شاه​داماد اشاره می​کنم.

" ... باور كنيد تا همين چند روز پيش كه در يكي از فروم‌ها در انترنت خواندم كه شما 10 سال پيش چنين ايده‌اي را پياده كرده‌ايد، نمي‌دانستم كه اصل متن كارت ما متعلق به كارت عروسي شما بوده و جناب نبوي زحمت نگارشش را كشيده. باور بكنيد يا نه، ايده از خودمان بود و اينكه ايده‌اي تكراري به ذهنمان رسيده شايد ناشي از ناخودآگاه جمعي باشد، ولي قبول كنيد ممكن است كسي قبل تر از شما هم اين ايده را داشته و شايد اجرا هم كرده باشد و از همين بابت من ضمن احترام به شما و ارزش كارتان كه 10 سال پيش در فضايي متفاوت از امروز چنين ايده‌ي جالبي به نظرتان رسيده، ولي از بابت ايده‌ي اين كارت حق كپي‌رايت نمي‌پردازم! چون واقعا ايده را در فضايي ايزوله (بي‌خبر از ديگراني كه چند سالي پس از شما ايده‌ي شما را دنبال كردند) به دست آورديم و كلي هم ذوق فرموديم و اصلا و ابدا ايده‌ي آن را از جايي يا كسي جز ذهن خودمان تراوش نفرموديم! اگر ايده‌ي اوليه متعلق به شما هم بوده باشد، بابت آن به شما تبريك مي‌گويم و اميدوارم اين تكرار را صرف تقليد يا دزدي نگيريد..."

"... در مورد متن كارت هم از آنجا كه اين متن و متني بسيار شبيه تر به متن شما را حداقل در يك كارت ديگر ديده بوديم و گمان مي‌كرديم كه متن كارت واقعا از زمان قاجار اقتباس شده و در طي گذر از چند عروسي و چن كارت ذره ذره تبديل به متن فعلي شده (چون صاحب كارتي كه متن را از روي آن اقتباس كرديم هم نمي‌دانست متن متعلق به كيست) بنابراين هرگز تصور نمي‌كرديم كه ماجرا از اين قرار باشد و فكر كرديم شايد اين متن هم از همان باب متوني باشد كه متعلق به فرهنگ عمومي شده و صاحب اصلي آن را نمي‌توان يافت. اگر هم مي‌شد يافت، ما در شرايطي نبوديم كه بيابيم. ولي بهرحال از آنجا كه وقتي متني را به شما مي‌دهند و مي‌گويند اين متن مد شده و ملت در كارت‌هاي سبك قاجاري‌شان اين متن را چاپ مي‌كنند، لابد حق مي‌دهيد كه ما ندانيم اين متن را جناب نبوي براي كارت عروسي نيك آهنگ كوثر نوشته. بابت اين عدم آگاهي واقعا عذر مي‌خواهيم، عمدي در كار نبوده..."

Labels:

یک مطلب و یک نظر
جمهور عزیز بر سخنان آِسد ممدلی وبلاغ‌نویس در باب آزادی انتخابات نقدی وارد کرده که گمانم می‌توانست کامل تر باشد.

مساله این است که اگر دنبال انتخابات آزاد هستیم، و نامزدها می‌توانند آزادانه در مورد مواضع خود با دیگران بحث کنند و ... دیگر حتی اصلاح‌طلبان رای نخواهند آورد!

این ماجرای انتخابات آزاد تا جایی برای جماعت ارزش دارد که نامزدهای خودشان از فیلتر عبور کنند، و فقط برای نامزدهای دیگر گروه‌ها که غیر خودی محسوب می‌شوند چند تا نامه اعتراض آمیز می‌نویسند و در دل به ریش جماعت می‌خندند.

وقتی خاتمی از انتخابات آزاد دم می‌زند، حد و مرز مشخصی برای آن قائل است و اگر گمان می‌کنید او هم دنبال آزادسازی کامل انتخابات است، گمانم اشتباه کرده‌اید.

قیم مآبی خصلت گروه بزرگی از جماعت اصلاح‌طلب است، فقط روی‌شان نمی‌شود بگویند.

گمان من بر این است که برادران عزیز بهتر است مشخص کنند آزاد سازی انتخابات را تا کجا قبول دارند و تا کجا برایش هزینه خواهند کرد.

فراموش نمی‌کنم ادعاهای جماعت را وقتی می‌گفتند حکم حکومتی را نمی‌پذیرند و بعد تایید صلاحیت ثانویه دکتر معین را حلوا حلوا کردند.

فرهنگ "خودی-غیر خودی" به این زودی‌ها از میان نخواهد رفت و تبعیض همچنان شاکله اصلی ساختار ما خواهد بود.

Labels:

Friday, July 13, 2007
و اما طراحی کارت حضرت بنی‌اسدی از برای توکانیستانی

کلی حال کردم وقتی هنر بنی‌اسدی را دیدم، و البته توضیح توکا هم جالب بود. این اولین بار بود که این کارت را می‌دیدم و البته گمانم نشنیده بودم از توکا در باب عروسی‌اش و کارت‌اش.

اما نکته اصلی اینکه منطق کارت من و اثر اهدایی بنی‌اسدی از نظر طراحی و سبک یکی نیست، دوم اینکه شباهت میان کارت من و کارت فرزند شریفی‌نیا قابل مقایسه با مورد مربوط به طراحی بنی‌اسدی و نوشته فرهاد نیست.

مته به خشخاش گذاشتن هم سر این است که وقتی از کشور خارج می‌شوی، خیلی راحت می‌آیند کاری را که به هر حال خلق تو است را می دزدند و به اسم خودشان ثبت می‌کنند.

وقتی رفتم برای این کارت پاکت بگیرم، فروشنده پاکت در بهارستان از من خواهش کرد نمونه‌اش را داشته باشد. از همان طریق چند باری سفارش کار گرفتم. بارها هم برای دوستانم کارت عروسی‌شان را طراحی کردم.

و اما مساله این است که کارت مرا را سیف‌اله صمدیان تصویر آبادی داشت. سیف‌اله که قدیم ندیم‌ها سر مالکیت معنوی هزار تا داد و بیداد مى‌کرد، چرا یکهو آلزایمر گرفت و یادش رفت؟

Labels:

Wednesday, July 11, 2007
و اما ماجرای کارت عروسی خاندان شریفی‌نیا
این یکی البته کارت عروسی ماست!

شنیدم مجله تصویر در باب ابتکار کارت عروسی خاندان شریفی‌نیا عرایضی نوشته و روزنامه دیگری نیز هم.

رفقا و دوستان آنلاین هم گفتند کارت "دزدی" شریفی‌نیا را دیده‌ای؟ ما هم گفتیم "نه"!

دوستی برایم فایل‌اش فرستاد که اندکی خنده‌ام گرفت. خنده‌ام هم بابت هوش و ذکاوت ناشر ماهنامه تصویر بود که کارت عروسی ما را داشت، و ماجرایش را هم می‌دانست که چیست.

البته باید عنوان کنم که آن کارت عروسی ده سال پیش ما با لطف داور نبوی که متن‌اش را نوشت، پدرزن گرامی که متن را تصحیح کرد، خطاط خوش دوقی که نگاشتش و کاریکاتور که خودم کشیدم و بچه‌های خوب حوزه هنری که چاپش کردند پدید آمد.

به هر حال کارت جدید خاندان شریفی‌نیا و شرکا از نظر من یکی اصیل نیست، و اینکه سیف‌اله صمدیان به روی خودش نیاورده لابد از کم‌رویی‌اش است!

Labels:

در مونترآل
آقایی که شما باشید، در ادامه مرخصی آمدیم مونترآل و جای شما خالی عجب هوای بارانی و ابری باحالی!!!!

خلاصه اگر هوا خوب شد برویم سراغ عکاسی...

Labels:

Saturday, July 07, 2007
عکس‌های جدید

Rob Rogers
راب راجرز، رئیس انجمن کارتونیست‌های مطبوعاتی آمریکا
Guy Bado
گی بادو، کارتونیست باسابقه کانادایی
Mike de Adder
مایک‌دی‌ادر، رئیس انجمن کارتونیست‌های کانادا
Molina
پدرو مولینا، کارتونیست نیکاراگوئه‌ای

Labels:

و اما جماعت اسلاموفوب
در این چند روز با چند نفر از طرفداران و مخالفان کارتون‌های دانمارکی صحت کردم. برایم جالب بود که با وجود اینکه بعضی‌های‌شان می‌گفتند که این کار ژورنالیستی نبوده و خلاف عرف رسانه چاپی خبری است، اما کار خوبی بوده و ...

یکی از کارتونیست‌های آمریکایی هم که رسما موضع تندی نسبت به مسلمان دارد سعی می‌کرد با فاصله نسبت به من حرکت کند.

بحث و جدل من هم بر سر این بود که آیا کار روزنامه دانمارکی براساس پیش‌داوری و نگاه خاصی نسبت به یک عقیده و دیدگاه بوده یا کاری خبری و رسانه‌ای؟

با یک استاد ارتباطات هم در همین باره صحبت کردم که بعدا برای رادیو استفاده‌اش خواهم کرد.

در همین آمریکا جماعت نمی‌توانند به گروه‌هایی با هویت مشخص حمله کنند، ولی چون مسلمانان بعد ۱۱ سپتامبر هدف خوبی بوده‌اند، خیلی راحت توانسته‌اند لجن‌مال‌شان کنند. البته متاسفانه عملکرد تندروها به این کار بعضی‌ها مشروعیتی احمقانه داده.

حس می‌کنم ترس بسیاری از کارتونیست‌ها تکامل یافته نژاد‌پرستی پنهانی بوده که نتوانسته‌اند در سال‌های اخیر عیانش کنند. توضیح ویژه هم بدهم که کارتون مطبوعاتی بشدت از نظر نژادی سفید است!

Labels:

سحرخیز باش تا کمتر بخوابی!

اولا، علی‌آقوی شرفی! شرمنده که نشد ببینمت!

ثانیا، دیشب شام ویژه انجمن حمایت از حقوق کارتونیست‌ها بود که هر کس پول شام خود را می‌داد. من هم مثلا به عنوان برنده چند سال پیش نشان شجاعت و عضو هیات مدیره باید سفیر کانادا در آمریکا را معرفی می‌کردم که زمانی وزیر دارایی کانادا بوده و مالیات معروف جی‌.اس.تی. کار اوست!

خلاصه اندکی مرد بزرگوار را به نحوی محترمانه دست انداختم و ملت کلی خندیدند.

آخرالامر هم جاناتان شاپیرو نشان شجاعت سال ۲۰۰۷ کارتون مطبوعاتی جهان را برد. به خاطر اینکه بعد از پرونده‌دار شدن، هنوز هم کارتون می‌کشد و به کار خودش ادامه می‌دهد.

مراسم هم در باشگاه ملی مطبوعات برگزار می‌شد.

ثالثا، دیروز بعد از ظهر در فرجه‌ای یک ساعت و خرده‌ای، همکاری قدیمی را دیدم از اهالی روزنامه همشهری و کلی خندیدیم. خیلی باحال بود.

رابعا با حاجی و ریاست مربوطه سریع رفتیم و چندتایی عکس انداختیم که بگوییم آمده‌ایم ولایت شیطان بزرگ!

خامسا، دیشب ساعت ۲ خوابیدم و صبح هم ساعت ۵ بیدار شدم تا به این فرودگاه ریگان نسبتا علیه‌الرحمه برسم.

در این چند روزه مرخصی هنوز نتوانسته‌ام چرت بزنم که احتمالا پاره شده است!

عزت زیاد

Labels:

گفتگوی اختصاصی با ناشر دانمارکی کاریکاتورهای پیامبر اسلام
و اما کاریکاتورهای دانمارکی

گفتگو با کسی که مخالفش هستی کار ساده‌ای نیست، و حتی می‌تواند ژورنالیستی هم محسوب نشود، ولی ترجیح دادم با هم بحث کنیم و مباحثه را تبدیل به گزارش کنم، البته گفتگویی شد طولانی که کوتاه کردنش کار حضرت فیل بود!

Labels:

من و فلمینگ رز، دبیر روزنامه یلاندر پستن، بعد از دو بار دعوای محترمانه!

Flemming Rose and Nik Kowsar

Labels:

Friday, July 06, 2007
یادداشت‌های واشینگتنی
دیشب یک گرد و خاک اساسی با فلمینگ رز کردم، البته معتدل شده‌اش را فرستادم برای رادیو که امروز قرار است پخش شود.

قبلش با جماعت رفتیم موزه جدید دانشگاه "آمریکن" و کارهای ضد بوش را رویت نمودیم! هلن تاماس خبرنگار قدیمی کاخ سفید برای‌مان حرف زد که بسی لذت‌بخش بود.

شب هم با حاجی واشنگتن رفتیم بیرون ستارباکسیدیم. گفت باز هم کار ضد ایرانی کشیدی؟ گفتم کی! کجا؟ گفت چه نشسته‌ای که آره و اینا. فهمیدم کیگل کار یک سال و خرده‌ای پیش مرا گذاشته در صفحه روزهای اخیر. خلاصه کلی خندیدیم!

Labels:

Thursday, July 05, 2007
و اما پنل با ناشر کارتون‌های دانمارکی
امروز صبح جلسه باحالی داشتیم. نکاتش را در گزارش رادیو زمانه بازگو خواهم کرد.

مساله باحال اینجا بود که خیال می‌کردند من هم با "فلمینگ رز" دبیر روزنامه "یلاندرپستن" همراه شوم، و من هم دماغ‌شان را سوزاندم!

مساله دیگر اینکه بعضی از آمریکایی‌ها آنچنان "اسلاموفوب" هستند که از همه مسلمان‌ها، نه فقط اقلیت یک دهم درصدی کله خراب، می‌ترسند.

ظهر هم رفتیم واشینگتن پست از برای ناهار.

اگر خدا بخواهد با فلمینگ مصاحبه خواهم کرد!

Labels:

Wednesday, July 04, 2007
پروستات آسمان در فیلادلفیا عمل شده؟
بابا چه خبره؟ چقدر بارون میاد!

من الان در راه کنفرانس کارتونیست‌ها هستم و در فرودگاه فیلی گیر کرده‌ام. بابا چقدر بارون! شرو شر!

راستش خیلی برایم سخت بود راهی این سفر برنامه‌ریزی شده بشوم. به هزار دلیل!

اول آنکه دخترم مثل ابر بهاری دارد گریه می‌کند. چقدر این پدرش بی‌رحم است! گرچه کلی مقدمه‌چینی کرده بودم که ماجرای سفر جدی است و اگر ویزا به موقع برسد باید بروم، ولی شوخی شوخی ،ماجرا جدی شد! احساس بدی است وقتی خودت را جای فرزندی می‌گذاری که چهارسال دوری پدر را تحمل کرده و پدرش روز سوم گذاشته برای یک کنفرانس رفته. ما مردهای نامرد، دیگر اوجش هستیم!

دوم آنکه گذرنامه‌ام که از سفارت آمریکا در اتاوا فرستاده شده بود همین امروز صبح رسید. پس مجبور شدم بلیت دولا پهنا بخرم.

سوم، فردا خودم یک طرف ماجرای "پنل در باره کارتون‌های دانمارکی" هستم، و گزارش دادن در باره این ماجرا خیلی اصلا به این راحتی‌ها نیست.

چهارم، "آی‌پاد" عزیزم امروز گم شد. به عبارتی، چون وسیله اصلی کاری‌ام بوده و با آن ضبط می‌کردم و از کیفیتش هم راضیب بودم، حالا بدون آن مجبورم برگردم با آن ضبط هسته‌ای الیمپوس کار کنم.

پنجم، در این فرودگاه خفن، یک پریز برق پیدا نمی‌شود؟

Labels:

Tuesday, July 03, 2007
این وبلاگ به مدت دو هفته نیمچه تعطیل است
سروران گرامی، چون بعد از ۴ سال خانواده‌ای به هم رسیده، فعلا از وبلاگ نوشتن مرخصی می‌گیرم.

خیلی مخلصیم

التماس دعا

Labels:

Monday, July 02, 2007
جانم کاملا در آمد
دو روز است که دارم خانه‌ام را سر و سامان می‌دهم و عملا حمالی می‌کنم. نیک‌آهنگ بشدت تنبل است و عادت به کار خانه هم ندارد، در نتیجه هر وقت مزدور خودش می‌شود، یا عضله پایش می‌گیرد، یا کمرش تیر می‌کشد یا ...

به هر حال، الان حسابی مرده‌ام! قصد داشتم به اینترنت سر نزنم ولی امان از این اعتیاد به www و ذغال خوب...

حالا آمده‌ام بخوابم، این عضله پشت ساق و ران مثل سگ گیر کرده و تیر می‌کشد. معلوم است چرا. اگر اینقدر تنبل نبودم و به کار در خانه عادت داشتم، الان اینقدر نق نمی‌زدم.

خدایا! ما مردها چقدر تنبل هستم!!!

Labels: