این مطلب را برای روزنامه ایران نوشتم، بعد از تعطیلی هفتهنامه. عده کمی میدانستند که علت تعطیلی چیست، و بخشی از آن هم باید سر به مهر بماند. لا اقل تا سالهای سال. وقتی داور نبوی زنگ زد و گفت صابری میخواهد مجله را تعطیل کند، بیاختیار به او زنگ زدم. گریهام گرفته بود. مثل پسری بودم از خانه پدری به قهر رفته، ولی کلی خاطره دارد، حال میخواهند خانه پدری را خراب کنند... کمی گریه کردم، به خانه که رسیدم باز هم گریستم، میدانستم وضع سیاسی مملکت دارد خراب میشود که صابری مجله را دارد هفته دیگر میبندد:
امروز مي خواستم سومين قسمت بررسي آثارتوماس ناست و خاني ديگر از خوان هاي رستم راتقديمتان كنم ولي نابهنگام ترين اتفاق عالم طنز وكاريكاتور در كشور ما مانع شد:
«هفته نامه گل آقا هم رفت!»
نه با حكم دادگاه، كه با تصميم شخص خود گل آقا. «كيومرث صابري فومني » نويسنده و سياستمرد سرد و گرم چشيده اي است.وقتي سخن سرمقاله آخرين شماره گل آقا را مي نوشت، نمي دانست به زبان طنز بگويد يا به زبان رسمي كه ديگر توان انتشار هفته نامه گل آقا را ندارد. خيلي ها از جمله تحليلگر BBC، مشكلات مالي رابه عنوان انگيزه اصلي صابري ذكر كردند، اما نه! صابري در طول ۱۲سال انتشار مجله، پشتوانه مالي مناسبي براي ادامه كار فراهم كرده بود.
بدون شك دليل چيز ديگري است...
صابري، با مجله «توفيق»، نشريه طنزي كه در قبل از پيروزي انقلاب از محبوب ترين ها بود، كار را شروع كرد. اول به عنوان يك طنزنويس جوان كه كارها را از بيرون از مجله براي برادران توفيق مي نوشت و مي فرستاد تا اينكه دراواسط دهه چهل درآنجا رسمي شد. چون در يك تظاهرات دانشجويي گردنش آسيب ديده بود، اسم مستعارش را «گردن شكسته فومني » گذاشت.
وقتي در سال،۱۳۵۰ توفيق تعطيل شد (به قول خودش تو«قيف» شد) اين معلم خوش ذوق و كوچك جثه آموزش و پرورش و همكار شهيد رجايي، ارتباطي محدودتر با مطبوعات داشت و هرازگاهي مطلبي از او در جايي چاپ مي شد. بعد از پيروزي انقلاب در كنار شهيد رجايي بود، و تا بالاترين مدارج در وزارت آموزش و پرورش،نخست وزيري و رياست جمهوري رسيد.
پس از شهادت محمدعلي رجايي، دو سه سالي در رياست جمهوري مشغول كار بود تا اينكه فيلش ياد هندوستان كرد و با نام مستعار گل آقا شروع به نوشتن ستون معروف «دو كلمه حرف حساب» كرد.
از اين ستون به آن ستون فرج است! پس در سال۱۳۶۹ با همكاري دوستان قديمي از جمله مرحوم فرجيان، عرباني، پاك شير و... و دوستاني جديدتر مثل سيدابراهيم نبوي،مجله گل آقا را به راه انداخت. مجله اي كه بعد از سالها قحطي كاريكاتور وزرا، بازار سانسور كاريكاتور را از رونق انداخت و در شماره اول پنبه وزير بهداشت وقت را زد،ولي با ملاحتي خاص كه خود وزير هم خوشش بيايد.
صابري، سرد و گرم روزگار را چشيده بود و مي دانست در كجا كار مي كند. مي دانست كه شكستن «تابو» چندان هم ساده نيست. خدمت بزرگ اين طنزنويس به كاريكاتور آنقدر زياد است كه شايد نوشتن آن بيهوده ترين كار دنيا باشد.
با راه اندازي گل آقا بسياري از جوانان علاقه مند به كاريكاتور، كشيدن آن را هم آغاز كردند. نمي دانم كه ذكر يك خاطره شخصي مي تواند مفيد باشد يا نه، ولي نمي توانم اولين خاطره ام از رفتن به گل آقا را فراموش كنم. تيرماه سال ،۱۳۷۰ يكي از همكلاسي هاي دانشگاه به من گفت كه كاريكاتورهايي را كه در دانشكده از اساتيد كشيده بودم نشان يكي از دوستانش در گل آقا داده است. او هم از طراح خواسته كه سري به دفتر مجله بزند. آن روز، من و يك هنرمند جوان ديگر «سيدمحمودجوادي» مي خواستيم هرطور كه شده جذب مجله شويم. كارهاي جوادي بعد از چند مدت درماهنامه به چاپ رسيد و من هم بعد از كشيدن كاريكاتور خود صابري، جذب هفته نامه شدم. تجربه پيوستن يك جوان به يك گروه پيشكسوت براي هفته نامه گل آقا به آنجا منتهي شد كه بعد از مدتي «سعيد نوروزي»، «فرشيد رجبعلي» و «بزرگمهر حسين پور» در سالهاي ۷۱ و ۷۲ به مجموعه بپيوندند. جواناني كه بيشتر از ۱۶ سال نداشتند. چاپ آثار خوانندگان هم زمينه اي مناسب براي بروز خلاقيت كاريكاتوريست هاي جوان بود.
كاركردن كاريكاتوريست جوان تر در كنار اساتيد بزرگواري مثل احمد عرباني، ناصر پاك شير، احمد عبداللهي نيا و محمد رفيع ضيايي آنقدر مؤثر بود كه بعد از مدتي، هركدام از اين جوان ترها امكان كار در بهترين نشريات غيرطنز كشور را پيدا مي كردند.
هفته نامه گل آقا، به تدريج تبديل به مدرسه كاريكاتوريست هاي مجله اي شده بود. در سال ،۷۴ كاريكاتوريست هاي جوان تر جلساتي براي دستيابي به مرزهاي بالاتري در كاريكاتور مطبوعاتي برگزار مي كردند كه شايد با ديدن آثار برخي از ايشان در نشريات مختلف امروز، بتوان پي به تأثير آن جلسات برد.
با اين همه شرايط هميشه براي كاريكاتوريست هاي مجله جالب نبود. وقتي در سال ،۱۳۷۵ احمد عرباني از مجموعه جدا شد، جوان ترها يك پشتوانه بسيار مهم هنري و تخصصي را از دست دادند. در اواسط سال هم چندنفري از كاريكاتوريست ها عطاي كاركردن با سردبير وقت را به لقايش بخشيدند و رفتند. توفيق هم روزي روزگاري دچار اين بليه شده بود.
ولي جذب هنرمندان جواني چون «علي رادمند»، «امير داوودي»، «پانته آ واعظ نيا» و ... آرام آرام شرايط را بهتر كرد. تا امروز كه خوانندگان يكي از موفق ترين نشريات كشور از ديدن آثار پيران و جوانان كاريكاتوريست، محروم شده اند.
يكي از كارهاي بسيار خوب گل آقا، فرستادن كاريكاتوريست هاي جوان به كلاسهاي طراحي و نقاشي بود. صابري مثل يك پدر سختگير، مي خواست فرزندانش مسير را درست طي كنند و هردمبيلي بار نيايند.
با اينكه امروز هفته نامه گل آقا در دست ما نيست .ولي مي توان با «ماهنامه گل آقا» و «بچه ها گل آقا» تاحدي تشنگي مان را رفع كنيم. مطمئناً كاريكاتوريست هاي خوب مجله ، خيلي سريع جذب نشريات ديگر مي شوند، ولي درگيرشدن در ماجراهاي «گل آقا» و «شا غلام » مزه ديگري داشت.
«كيومرث صابري فومني » حق بزرگي در ايجاد فضايي مناسب براي فعاليت كاريكاتوريست ها، برگردن ايشان دارد.
در فضايي كه او فراهم آورد «طنز و كاريكاتور» ، «جوالدوز» ، «درنگ» و «كيهان كاريكاتور» منتشر شدند. «كيهان كاريكاتور» مجله اي تخصصي بود كه بسياري از جوانان را با مسائل تئوريك وكيفي كاريكاتور آشنا مي ساخت.بخاطر وجود «كيهان كاريكاتور» بود كه جوانترها فهميدند چگونه مي توان در مسابقات كاريكاتور خارج از كشور شركت كرد… امروز، كاريكاتور ايران مديون اين وجهه مثبت دست اندركاران مجله «كيهان كاريكاتور » است و «كيهان كاريكاتور» مديون فضايي كه صابري در خلق آن تأثيرگذار بود. دهه هفتاد را در طنز وكاريكاتور كشور بايد دهه گل آقا ناميد. دوره اي درخشان كه بيشترين كاريكاتور تاريخ كشور در واحد زمان خلق شد. دوره اي كه هنرمندان ايراني بيشترين مدال ونشان افتخار را از مسابقات ونمايشگاههاي بين المللي به دست آوردند. دوره اي كه نياز يك مركز تخصصي كاريكاتور حس شد و «خانه كاريكاتور» پديد آمد. دوره اي كه كاريكاتوريست هاي باتجربه تر در «خانه كاريكاتور» جوانترها را با ريزه كاري هاي حرفه اي آشنامي كردند…
البته بركاركرد گل آقا در طي ۱۲سال انتشارش انتقادهاي زيادي هم وارد است . چه در فرم وچه در محتوا. بهره گيري گاه ساده انديشانه از تيتر خبر در خود كاريكاتور ونوشتن خبر در گوشه اي ازكار تكرار همان كاري بود كه توفيق مي كرد. عدم بهره گيري از مدير هنري در طول سالهاي انتشار، كاهش قدرت خلاقيت برخي از هنرمندان بخاطر تبديل شدن به اجراكاران طنزنويسان مجله و… ازهمين جمله است . با همه اين حرفها، تأثير صابري وهفته نامه اش در ايجاد فضايي مناسب براي كار بسيار مثبت بود.
تعطيلي خودكرده هفته نامه را تدبيري نيست . بدون شك صابري با اين كار مي خواهد حرفي را بزند كه حالا حالاها براي ما قابل درك نخواهد بود. سالهاي سال معروف بود كه هركجا را كه ببندند، گل آقا را ديگر نمي بندند. توجيه اين خود «بسته گي»! كار چندان راحتي نيست.
امروز جاي اين هفته نامه در كيوسكهاي مطبوعات خالي است . هنوز خيلي ها باورشان نمي شود… ولي حقيقت دارد. شاغلام به آخر خط رسيد! واين مطمئناً بخاطر مشكلات مالي نبود! صابري چه در سردارد؟
نيك آهنگ كوثر